بهره گیری از نظریه کپنهاگ در بررسی علل ورود حزب الله لبنان به بحران سوریه و تحول جایگاه این گروه در داخل لبنان و خاورمیانه

در چند سال اخیر، گروه نوسلفیستی داعش با گونه ای قرائت افراطی از دین ظهور کرد (خاکسارو صفوی، 1398 : 1 - 5) کشورهایی مانند ایران، عراق و لبنان که از جمله محور شیعی در منطقه خاورمیانه هستند سعی در ایستادگی در مقابل گروه تروریستی داعش و سایر گروه های ضد مقاومت را داشتند. این گروه ها هدف اصلی خود را در سقوط سوریه و در مرحله بعد تصرف کشورهایی از جمله لبنان قرار دادند. پرسش اساسی در پژوهش پیش رو این است که چگونه با استفاده از نظریه کپنهاگ و می توان ورود حزب الله را به بحران سوریه بررسی کرد؟ در مقاله پیش رو سعی شده از با استفاده از نظریه امنیت کپنهاگ به سمت سازه انگاری حرکت کرد و تعریف جدیدی از ابعاد امنیت و سطوح آن مطرح کرد. باری بوزان و همکارانش امنیت را چند بعدی می انگارند. یعنی امنیت را وابسته به موضوعاتی از جمله موضوعات اقتصادی، هویتی و تهدید است. بنابراین به خطر افتادن امنیت فقط به معنای حمله نظامی نیست بلکه تلقی یک بازیگر بین المللی از موضوعی به عنوان تهدید می تواند به معنای برهم خوردن امنیت آن باشد. همچنین احساس تغییر هویت موضوع، حاوی تهدید است. در مورد بحران سوریه باید گفت حزب الله لبنان با احساس عدم امنیت برای هویت خود، عدم امنیت برای تمامیت ارضی لبنان و سوریه، تهدید و سقوط یکی از حلقه های محور مقاومت و تضعیف آن مقابل دشمنان، لطمه خوردن سوریه و لبنان از نظر اقتصادی و هدر رفتن منابع زیرزمینی و زیرساخت های دو کشور و در نهایت با احساس تهدید به محصور شدن و عدم دسترسی به خارج از منطقه به بحران سوریه وارد شد و به حمایت از بشار اسد پرداخت.