نذیراحمد رشیدی - دانشگاه آزاد اسلامی،واحد مشهد،دانشکده مدیریت دولتی،گرایش: مدیریت تحول

توسعه هاي اخير در نظريه هاي رهبري، از نظريه هاي رهبري کاريزماتيک که رهبر را موجودي غير معمولي فرض مي کرد و پيروان را وابسته به رهبري مي دانست به سمت تئوري هاي نئوکاريزماتيک و رهبري تحول آفرين که به توسعه و توانمندسازي پيروان جهت عملکرد مستقل توجه مي کنند، انتقال يافته است. (عابدي جعفري و آغاز، 1387 ، ص. 77)هدف: هدف اصلي اين تحقيق، بررسي رابطه بين رهبري تحول آفرين و خلاقيت کارکنان با توجه به نقش ميانجي استراتژي يادگيري سازماني در رياست مستوفيت ولايت هرات مي باشد.جامعه آماري مشتمل بر 256 نفر از کارکنان رياست مستوفيت ولايت هرات که از طريق نمونه گيري تصادفي متناسب با حجم نمونه از طريق فرمول ککران 153 نفر از آنها به عنوان نمونه آماري انتخاب شدند. روش پژوهش، توصيفي - همبستگي و ابزار اندازه گيري تحقيق شامل پرسشنامه (ام.ال.کيو) رهبري چند عاملي بس و آووليو 1997 و پرسشنامه خلاقيت رندسيپ مي باشد. تجزيه و تحليل داده ها در دو سطح، آمار توصيفي و استنباطي انجام پذيرفت. اصلي پژوهش نشان داد بين رهبري تحول آفرين و خلاقيت کارکنان، با توجه به نقش ميانجي استراتژي سازماني رابطه معناداري وجود دارد. سبک هاي رهبري تحول آفرين که شامل نفوذ آرماني، رفتارهاي آرماني، انگيزش الهام بخش، ترغيب ذهني و ملاحظات فردي است رابطه معنادار و مستقيم با خلاقيت کارکنان دارند. بين سبک هاي رهبري تحول آفرين و خلاقيت کارکنان رابطه معناداري وجود دارد؛ روابط بين رهبري تحول آفرين و خلاقيت کارکنان در با توجه به نقش ميانجي استراتژي سازماني در رياستمستوفيت ولايت هرات نشان دهنده اين است که رهبري تحول آفرين، منجر به خلاقيت بيشتر کارکنان مي شود. از طريق رفتار رهبري تحول آفرين، انگيزه دروني پيروان افزايش مي يابد و منجر به خلاقيت بيشتر آنها مي شود.

رهبری تحول آفرین، خلاقیت کارکنان، استراتژی یادگیری سازمانی، نفوذ آرمانی، ترغیب ذهنی، انگیزش الهام بخش، ملاحظات فردی