تحلیل کهنالگویی حکایت «الملک و البراهمه» کلیله و دمنه
عنوان مقاله: تحلیل کهنالگویی حکایت «الملک و البراهمه» کلیله و دمنه
شناسه ملی مقاله: JR_RPLL-8-4_006
منتشر شده در در سال 1395
شناسه ملی مقاله: JR_RPLL-8-4_006
منتشر شده در در سال 1395
مشخصات نویسندگان مقاله:
علی نوری - دانشگاه لرستان
امیرحسین سرلک - دانشگاه لرستان
خلاصه مقاله:
علی نوری - دانشگاه لرستان
امیرحسین سرلک - دانشگاه لرستان
نظریه کهنالگو از مکتب روانشناسی کارل گوستاو یونگ برگرفته شده است. یونگ، تصاویر و رسوبات روانی و آگاهیهای ارثی موجود در ناخودآگاه جمعی را کهن الگو (آرکی تایپ) می نامد؛ به عبارت دیگر، کهنالگو، طرح کلی تجارب و رفتارهای مکرر اجداد و نیاکان بشر است که در ناخودآگاهی جمعی ریشه دارد. کهنالگوها در قالب نماد یا به شکلی نمادین در بسترهایی مانند اسطوره، حماسه، داستان، رؤیا و اوهام آشکار میشوند یا در آثار ادبی ظهور مییابند. از مهمترین کهنالگوها میتوان به «آنیما»، «آنیموس»، «پیر دانا»، «سایه»، «نقاب»، «تولد دوباره» و «فردیت» اشاره کرد. کلیله و دمنه کتابی مشحون از داستانهای تمثیلی (تمثیلهای حیوانی) است که به دلیل وجهۀ اساطیری، برخی از آنها را میتوان از دیدگاه نقد کهنالگویی بررسی کرد. یکی از این داستانها که صبغۀ اساطیری و نمادپردازانه بر آن غالب است، حکایت «الملک و البراهمه» از باب شانزدهم این کتاب است. این داستان به دلیل افسانهای بودن و نیز داشتن سلسلهای از رؤیاها، ظرفیت تحلیل کهنالگویی را دارد؛ در این پژوهش، کهنالگوهایی چون «سایه»، «آنیما»، «نقاب»، «پیر دانا» و «فردیت» در حکایت یادشده بررسی شده است. بر این اساس به اجمال میتوان چنین تأویلی از داستان به دست داد: هبلار شاه که دچار گونهای روانپریشی شدهاست، از طریق رؤیا به ناخودآگاه خویش راه مییابد و پس از رویارویی با آنیمای خود، به یاری آنیما و راهنمایی پیر دانا، از پریشانی میرهد و به «خود» (من راستین) نایل میشود. شاه فرایند فردیت و مسیر خودیافتگی را با رؤیا آغاز میکند؛ سپس به پیشنهاد ایراندخت، نزد کارایدون، معبر حکیم فرستاده میشود و در پایان با درایت و ارشاد وزیر دانای خویش، از غم و روانپریشی میرهد.
کلمات کلیدی: اسطوره, رؤیا, کهنالگو, الملک و البراهمه, کلیله و دمنه, ناخودآگاه
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1182922/