CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

بن مایه های درد و رنج در شعر فرخی یزدی

عنوان مقاله: بن مایه های درد و رنج در شعر فرخی یزدی
شناسه ملی مقاله: JR_KVSHN-1-2_008
منتشر شده در در سال 1379
مشخصات نویسندگان مقاله:

محمد علی صادقیان - استاد دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد

خلاصه مقاله:
بخش گستردای از شعر و ادب ما بیان درد و رنج هاست. با این حال، درد و رنج هایی که شاعران هنرمند بدان ها پرداخته اند متفاوت است و می توان آنها را به چندین نوع تقسیم کرد: درد فلسفی، درد عشق و عرفان، دردهای فردی و دردهای اجتماعی، وقتی حافظ می گوید: عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم؟ دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم این درد، درد فلسفی است و وقتی عطار نیشابوری می سراید که: کفر، کافر را و دین دیندار را   اندکی دردت دل عطار را این درد، درد عشق و عرفان است و آنگاه که فردوسی می­گوید: مرا دخل و خرج ار برابرشدی   زمانه مرا چون برادرشدی این درد او دردی شخصی است. با خواندن دیوان فرخی، شاعر آزاده یزدی، خواننده درمی یابد که غالب دردهای این شاعر، ریشه اجتماعی دارد. درد فرخی درد آزادی و برابری است. درد دهقانان و کارگران ستمدیده است. درد آزادگان جهان است. اندوه و درد فرخی از تنگدستی هم نیست: هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت   آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت با آنکه بن مایه درد و رنج فرخی اجتماعی است، ابیاتی در دیوانش دیده می شود که رگ و بوی عشق و عرفان دارد: در بادیه عشق اگرپای گذاری   اول قدم آماده صد گونه بلا باش در این مقاله به جلوه­های مختلف درد و رنج در دیوان فرخی پزدی پرداخته شده و به زمینه آنها و چگونگی بیان هر یک نیز اشاره می شود.

کلمات کلیدی:
مفهوم درد از دیدگاه فلسفی, اجتماعی, عرفانی و انفرادی, درد در شعر شاعران, درد و رنج در شعر فرخی

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1734674/