CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

بهرام و گل اندام؛ روایتی از فرآیند تفرد

عنوان مقاله: بهرام و گل اندام؛ روایتی از فرآیند تفرد
شناسه ملی مقاله: JR_LTR-28-99_004
منتشر شده در در سال 1403
مشخصات نویسندگان مقاله:

مهدی شریفیان - استاد، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
رویا هاشمی زاده - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران

خلاصه مقاله:
ارتباط متون ادبی و روانکاوی در قرن بیستم به کمک نظریات فروید مطرح شد و پس از او، کارل گوستاو یونگ در این زمینه نقشی برجسته داشته و درباره انعکاس روحیات و اندیشه های افراد در آفریده های خود، آثار مهمی نگاشته است. به باور یونگ، افکار انسان تا حدودی برخاسته از امیال روزانه و به میزان زیادی تحت تاثیر ناخودآگاه جمعی و تصاویر کهن (کهن الگو) است و به طور کلی انسان در طول زندگی خود، به صورت ناخواسته از جانب ناخودآگاه خود کنترل می شود. در این مقاله، منظومه بهرام و گل اندام امین الدین صافی (شاعر قرن نهم) با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی و از دیدگاه روانکاوی یونگ بررسی شده است تا در آن، مراتب بروز ناخودآگاهی جمعی و عناصر آن مشخص شود. مطابق نتایج حاصل شده، این داستان عامیانه با کهن الگوی فردانیت یونگ تطابق دارد و مسیر رشد شخصیت به سوی تکامل را نشان می دهد؛ به این ترتیب، در این منظومه، کشورشاه رمزی از انسان و بهرام، نشان دهنده کهن الگوی خود است که برای وصال با آنیما، از مراحل سخت رویارویی با سایه عبور می کند و درنهایت، پیوند او با گل اندام، چرخه تحول شخصیت را به پایان می رساند. همچنین در این منظومه دو کهن الگوی سایه و پیر خرد نقش پررنگ تری دارند: کهن الگوی سایه به دلیل پافشاری و تلاش بسیار شاه برای رشد شخصیت و کهن الگوی پیر خرد به دلیل اشتیاق و سردرگمی زیاد او.

کلمات کلیدی:
یونگ, کهن الگو, ناخودآگاه جمعی, امین الدین صافی, بهرام و گل اندام

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1757850/