میلاد جلیلیان - کارشناسی آموزش ابتدایی، دانشگاه فرهنگیان

نظریه های کارل مارکس ، دیدگاه پائولو فریره، و ایوان ایلیچ به عنوان دیدگاههای برجسته در حوزه آموزش و پرورش شناخته می شوند، که هرکدام در ارتباط با نهاد آموزش و پرورش، ارزیابی ها و انتقادات خود را ارائه کردهاند. در پژوهش حاضر، نگاهها و دیدگاههای این سه نظریه پرداز بزرگ، یعنی کارل مارکس ، پائولو فریره، و ایوان ایلیچ نسبت به نهاد آموزش و پرورش مورد بررسی قرار گرفته است . این تحقیق از رویکرد کیفی کتابخانه ای بهرهمند شده و از طریق تجزیه و تحلیل مفاهیم و آثار آنها در زمینه آموزش و پرورش، به بررسی این حوزه پرداخته است . یافته های پژوهش نشان می دهد که دیدگاه کارل مارکس ، با تاکید بر نقش کلاسهای اجتماعی و تبعات اقتصادی ، سیستم آموزش و پرورش را به عنوان یک وسیله تقویت سلطه طبقات حاکم در جامعه تحلیل می کند. پائولو فریره با تاکید بر روابط قدرتی معلم و دانش آموز، به تحول درون ساختارهای آموزشی پرداخته و اهمیت مشارکت و تعامل فعال در فرآیند یادگیری را مورد بررسی قرار داده است . ایوان ایلیچ نیز با نقد به مفهوم اصلاح آموزش و تاکید بر خطرات توسل به فناوری در حوزه تعلیم و تربیت ، به تغییر در الگوهای آموزش و پرورش می پردازد.

آموزش و پرورش، تضاد طبقاتی ، آموزش و پرورش، دانش آموزان