امیرحسین صفدری - دانشجوی کارشناسی، حقوق، دانشگاه غیرانتفاعی شاندیز، مشهد
محمدرضا غلامپور - مدیر هییت علمی، حقوق، دانشگاه غیرانتفاعی شاندیز، مشهد

هدف، در این پژوهش سعی بر این شده است نگاهی هر چند مختصر به این پدیده اجتماعی انداخته و در مورد برخی از آسیب های فردی و اجتماعی وارده از سوی آن به بحث و گفتگو بپردازیم و با این امید که در آینده شاهد کاهش میزان طلاق عاطفی و از هم فرو پاشی کانون گرم خانواده ها باشیم. روش در این پژوهش بر اساس تحقیقات میدانی و کتابخانه ای صورت گرفته است تا بتوانیم مشکلات طلاق عاطفی را برسی کنیم و عوامل متعددی که بر این مسله حاکم است را شناسایی کرده. نتایج به دست آمده نشان می دهد یکی ازیکی از مهم ترینانواع طلاق، طلاق عاطفی است که در هیچ کجا به ثبت نمی رسد و نمود عینی ندارد اما مهم ترین نوع طلاق است که کودکان زیادی از آن رنج می برند. در چنین خانواده هایی یک تشنج روانی حکم فرماست و نگرش های منفید، ترس و نگرانی از تنهایی از دست دادن فرزندان و یا ناتوانی در تامین نیازهای زندگی تصمیم می گیرند که به اجبار زیر یک سقف زندگی کنند. در چنین اوضاع نابسامانی، زن انزوا طلبی اختیار کرده و خود را شریک زندگی نمی داند و تنها به دلیل شرایط اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی به زندگی ادامه می دهد. ودر خصوص این بحث باید گفت بسیاری از زوج ها با هم زندگی می کنند ولی از وجود و درون هم خبری ندارند، این قطع روابط عاطفی عوامل پنهان و ناگفته های بسیاری دارد. طلاق عاطفی یعنی خانواده های توخالی و خاموش کاه زن و مارد در کنار هم به سردی زندگی می کنند.

طلاق عاطفی، پیامدها، جامعه، خانواده