محمد قربانی - استاددانشگاه فردوسی مشهد
سینا کوهستانی اسیق سو - دانشجوی اقتصاد کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد

امروزه الزام ها ونگرانی های سیاسی و ملی سبب شده است که دولتها به طور گستردهای در بازار محصولات کشاورزی مداخله کنند. یکی از سیاست هایی که به طور گسترده در گذشته در کشاورزی کشورهای در حال توسعه استفاده شده و امروزه نیز متداول است، وضع قیمتهای کف است. اگرچه در گذشته انتقادهایی از اعمال قیمت کف صورت گرفته است اما این انتقادها اغلب بر ناکارایی تخصیصی تاکید داشته است. دراین بررسی تلاش شده است که با ارایه یک الگوی نظری و یک مثال عینی از بازار گندم ایران، کارامدی این سیاست حتی در دستیابی به هدفهایی که سیاستگذاران و طرفداران مداخلهی دولت در پی آن هستند، یعنی افزایش تولید، تثبیت اقتصادی و بهبود توزیع درآمد، با معرفی دو پارادوکس تثبیت و پارادوکس برابری به چالش کشیده شود. به این منظور در آغاز یک الگوی نظری ارایه شده است که به رغم سادگی نتایج مهم و جدیدی را در مورد رابطه قیمت و عرضه و نقش قیمتهای کف در شرایط نااطمینانی قیمتها در حضور واسطه های قیمتگذار م یدهد. آنگاه به صورت تجربی این الگو آزموده شده و درنهایت ابعاد مسیله تشریح شده است. نتایج این بررسی موید آن است که، وضع قیمت کف برای محصولات کشاورزی دست کم بدون درنظر گرفتن قیمت بازاری، قیمتهای انتظاری و نقش واسطه ها و بدون تجدید نظر در شیوه محاسبه قیمت کف و روش اجرای سیاست قابل توصیه نیست.

پارادوکس تثبیت، قیمت کف، پارادوکس برابری