سوزان کریمی نژاد - دکتری زبان و ادبیات فارسی،دبیر ادبیات آموزش و پرورش شهریار / استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد اندیشه.

در این مقاله برشی از زندگی جلال آل احمد داستان گل دسته ها و فلک از مجموعه پنج داستان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است، این داستان را میتوان از داستانهای نمادین نویسنده دانست. معمولا در ورای ظاهر داستان های جلال همواره اندیشه ای بر روح داستان هایش حاکم است و از آن ها به عنوان وسیله ای برای بیان افکارش بهره می گیرد،وجود واژگانی چون گل دسته،فلک،پله،صعود و... مفاهیم عروج،تعالی و کمال را به ذهن می رساند، رخدادهای داستاناز زبان شخصیت اصلی که کودکی دبستانی است، نقل می شود، شخصیت اصلی در پی دست یابی به هدفی خاص- بالا رفتن از گل دسته های مسجد معیرالممالک- است. وی در راه رسیدن به هدف با موانعی روبه روست، ولی با طرح نقشه ای موفق می شود موانع راپشت سر بگذارد و به هدفش برسد.درکنار رخداد اصلی داستان- بالا رفتن ازگل دسته ها- رخدادهای دیگری نیز نقل می شود ،راوی در نقل رخدادها از شیوه بازگشت به گذشته بهره برده است . در این داستان نویسنده به عنوان راوی و هم شخصیت اصلی حضور دارد و به بیان احساسات و افکار و نظرات خود می پردازد و در واقع با حضور فکری و روحی نویسنده ای که نماینده ادبیات داستانی واقع گرا در دهه سی بوده است سر و کار داریم .

جلال آل احمد ، گل دسته ها و فلک ، روایت ، تحلیل .