پرسش از هنر دانش بنیان و صنعت مد

این مقاله بر سیر تحولات ناشی از پیشرفت علمی و انقلاب صنعتی در به وجود آوردن هنرهایی در جهان نومتمرکز است که پیش از آن تصوری از آنها وجود نداشته است. با وجود همه نقدهایی که در این زمینه وجوددارد، هنرهای جدید همچون کالایی برای فروش، شیوه های جدیدی از ملزومات جهان معاصر در عرصهاقتصاد جهانی هستند. موضوع مورد نظر پرسش از نسبت هنرها و بخصوص مد با علوم جدید و تبدیل شدنآنها به صنعت برای نقش آفرینی در اقتصاد سودآور است. پژوهش حاضر به صنعت مد می پردازد که با خروجاز قلمرو ویژه خود، مستقیم ا بر صنایع نساجی و به شکلی غیرمستقیم بر صنایع کشاورزی و دامپروری وبسیاری از دیگر صنعت ها هم تاثیر قابل توجهی دارد و تاکنون در کشور ما چندان شناخته شده نیست. فقطیکی دو برند لباس مردانه در کشور فعالند و هیچ کوششی برای برندسازی لباس اسلامی زنانه به عمل نیامدهاست. با وجود ویژگی لباس زنانه در اسلام به خاطر مسئله حجاب، استفاده از ظرفیت عظیم مد لباس اسلامیزنانه تا کنون مغفول مانده است، در حالیکه می تواند برای هزاران مرد و زن اشتغال آفرینی کند.سوال اینست که با استفاده از ویژگی های بالقوه هنرهای جدید که حاصل دانش نوین هستند و صنعت مدیکی از آنهاست، چگون میتوان اکوسیستم ویژه ای را در کارآفرینی و توسعه هنری صنعتی پدید آورد. درجهان معاصر که رشد و توسعه اقتصادی در پیشرفت همه جانبه کشورها حرف اول را میزند، ضمن نشاندادن اهمیت مسئله، ناگزیر به جستوجوی آخرین شیوه های علمی در زمینه هایی هستیم که با کاستن ازواردات خارجی، در عین به گردش درآوردن هرچه سریعتر چرخه تولیدات داخلی، به حلقه کارآفرینی هم یاری برساند. پس از قرن نوزدهم در اثر تغییرات حاصل از انقلاب صنعتی و توسعه علوم مدرن، زمینه پیدایشهنرهای جدید در غرب پدید آمد که همه در حلقه صنعت و تولید انبوه جای دارند. با توجه به اینکه تولیدانبوه صنعتی از مولفههای اصلی اقتصاد جهانی است، با بومی کردن تجارب کشورهای مبدا میتوان بهپیشنهادهای مناسب و کاربردی به رشد اقتصاد داخلی کمک کرد. اگر قرار است هنرها در چرخه سودآوریقرار بگیرند، انواع آن از پیش در کشورهای صنعتی شکل گرفته است.