بررسی مسائل اخلاقی در بازاریابی عصبی

امروزه سیر پیشرفت علم بسیار سریع تر از گذشته است. استفاده از علوم مختلف در همدیگر بیش از پیش کاربرد یافته، و به امر رایجی در میان جواع علمی و دنیای کسب وکار و صنعت تبدیل گشت است. بازاریابی از علوم بین رشته ای است، که در سال های اخیربه استفاده از پیشرفت های علوم اعصاب و نتایج آن به منظور نیل به اهداف خود روی آورده است. دلیل آن را هم می توان پیچیدگی های دنیای رقابتی امروز، ناکارآمدی روش های پیشین و یا وجود نقص در این روش ها قلمداد کرد. با پیوند علم اعصاب با بازاریابی شاخه ی جدیدی به نام بازاریابی عصبی یا نورمارکتینگ به وجود آمده است. به دلیل ماهیت علوم اعصاب توانایی آن در کشف واکنش های مغزی انسان ها، استفاده ی آن در بازاریابی باعث ایجاد سروصدا در محافل علمی، رسانه ها کسب و کار شده است. رسانه ها به عنوان اولین منتقدان نورمارکتینگ، استفاده از آن را به منزله تجاوز به حریم خصوصی افراد می دانند و امکان سو استفاده سازمان های تجاری از مصرف کنندگان را مطرح می کنند. جوامع علمی بیشتر بر پژوهش ها و ماهیت اخلاقی بودن آن تمرکز می کنند و صاحبان کسب و کار برخی دیگر از افراد صاحب نظر از موافقان آن محسوب می شوند. پیشرفت علم غیر قابل اجتناب به نظر می رسد اما در استفاده ی از آن باید احتیاط کرد مخصوصاً اگر با انسان و حریم خصوصی وی در ارتباط باشد. در پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه های مختلف درباره موضوع اخلاق در بازاریابی عصبی یا نورمارکتینگ پرداخته شده است. نظر برخی رسانه ها و سازمان های حمایت از حقوق مصرف کنندگان و افکار عمومی نورمارکتینگ غیر اخلاقی است. بعضی ازمتخصصان معتقد هستند دانش فعلی در حدی نیست که بتواند مغز مصرف کنند را کنکاش کند. بسیاری از متخصصان و پژوهش گران بر این باورند، استفاده از نورمارکتینگ نیازمند رعایت اصول اخلاقی است، و در این صورت حتی می تواند برای هر دو طرف مصرف کننده بنگاه تجاری مفید واقع شود.