بررسی و تحلیل نظریه فلسفههای مضاف به مثابه رویکردی روش‎شناختی در تحول علوم انسانی

سال انتشار: 1395
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 160

فایل این مقاله در 24 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_FRH-2-4_006

تاریخ نمایه سازی: 18 اردیبهشت 1400

چکیده مقاله:

چکیده  رویکرد فلسفههای مضاف، به دنبال تولید علوم انسانی و اجتماعی، و با دغدغه عینیت بخشیدن به جریان فلسفه در عالم خارج، ضمن ارائه نگاه انتقادی و آسیبشناختی به فلسفه اسلامی موجود، درصدد عبور فلسفه از وضعیت اطلاقی و انتزاعی است؛ به گونهای که در نظریههای علمی امتداد یابد. این نگاه تلاش کرده مبانی فلسفی جدید کاربردی را دراندازد و حکمتی نوین تاسیس کند که هم اسلامی باشد، و هم انسان انضمامی به عنوان موضوعش قرار گیرد. درواقع این حکمت جدید، معلول رویکرد فلسفههای مضاف بوده، متاثر از انگاره فلسفه فلسفه اسلامی است. طبق این ادعا، تولید علوم انسانی اجتماعی، باید مبتنی بر یک عقلانیت پایه دینی، یعنی فلسفه جامع اسلامی که جنبه کاربردی دارد، پدید آید. صبغه اسلامی علوم نیز ناشی از اسلامیت فلسفه است. البته فلسفه مضاف در این نگاه، مشترک لفظی است که شامل فلسفههای مضاف به واقعیت و فلسفههای مضاف به علوم است. البته با نگاه انتقادی به این نظریه، میتوان گفت این رویکرد نتوانسته ارتباط روشمند بین فلسفه مضاف و فلسفه عام اسلامی برقرار کند و حکمت نوین نیز، به لحاظ مبنایی و روشی، ظرفیت کاربردی کردن فلسفه موجود را ندارد. اساسا فلسفه ادعایی، ذاتا قابلیت امتداد اجتماعی و نقش‎آفرینی در نظریهپردازی را ندارد، این نظریه به لحاظ ساختاری فاقد انسجام است و از انضمام سازههای ناهمگون به یکدیگر تشکیل شده است.

نویسندگان

محمدرضا خاکی قراملکی

Graduated from the Specialized Center of Kalām, A Faculty Member of the Academy of Islamic Sciences,