رایشنباخ و گذار از تالیفی پیشین به پیشین نسبی شده
محل انتشار: دوفصلنامه فلسفه، دوره: 48، شماره: 1
سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 217
فایل این مقاله در 21 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_JOP-48-1_008
تاریخ نمایه سازی: 26 اردیبهشت 1400
چکیده مقاله:
هانس رایشنباخ در نظریه نسبیت و معرفت پیشین (۱۹۲۰) و پیدایش فلسفه علمی (۱۹۵۱) از احکام تالیفی پیشین کانت دو برداشت یا خوانش متضاد دارد. کتاب نخست، خواستار بازاندیشی تالیفی پیشین از طریق نظریه نسبیت، اما اثر دوم، به دنبال رد این احکام است. رایشنباخ در ۱۹۲۰، با تفکیک میان اصول موضوعه ارتباط و اصول موضوعه هماهنگی، دو برداشت متفاوت از امر پیشین کانت ارائه نمود: ۱. ضروری و غیرقابل تجدیدنظر، ۲. سازنده متعلق شناخت. رایشنباخ با نپذیرفتن معنای نخست، معنای دوم را نگه می دارد و آن را آموزه ای اینشتینی می داند. او اثبات گرایی متقدم را به دلیل عدم توجه به نقش اصول موضوعه هماهنگی در فلسفه علم سرزنش می کند. اندیشه های رایشنباخ در باره پیشین نسبی شده از چند جهت قابل تامل و بررسی است: ۱. اتخاذ رویکرد مابین کانت و تجربه باوری متقدم در بازنگری تالیفی پیشین به پیشین نسبی شده، ۲. دستیابی به یک ایده آل فلسفه علمی قطعی، علی رغم نقد به مطلق انگاری کانت، ۳. بی توجهی به اختلاف در کارکرد مفهوم قرارداد نزد پوانکاره و اثبات گرایان منطقی، ۴. غفلت از پیوند نظریه نسبیت اینشتین با احکام تالیفی پیشین کانت، ۵. نداشتن الگویی مشخص جهت تفکیک اصول پیشین از اصول تجربی. هدف این نوشتار، بازسازی، تکمیل و توسعه نظریه پیشین نسبی شده رایشنباخی در روش شناسی علم است.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
احمد عبادی
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان
محمد امدادی ماسوله
دانشجوی دکتری فلسفه معاصر دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین
مراجع و منابع این مقاله:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :