بایستگی نگارش فرهنگ نام تصویرهای ادب پارسی با بررسی نمونه ای دیوان خاقانی
محل انتشار: پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت، دوره: 2، شماره: 2
سال انتشار: 1392
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 190
فایل این مقاله در 18 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_JLCR-2-2_001
تاریخ نمایه سازی: 1 آذر 1400
چکیده مقاله:
تخیل اصیل، دنیایی نو و دیگرگون برابر دیدگان سخنور ترسیم می کند؛ او ناگزیر است برای هستی بخشیدن به این دنیا، از اسامی و هنجارهای عادی زبان دوری جوید و خود اسم های تازه ای برای نام گذاری آن بیافریند. او همواره از این امکان برخوردار نیست که دست به خلق و ساختن واژه های بسیط بزند؛ بنابراین برای بیان مفاهیم و نویافته های خود از واژه های ساده زبان بهره می گیرد و ترکیبات تصویری و زبانی تازه ای می سازد تا گنجینه زبانی خود را گسترش بدهد. یکی از اساسی ترین شیوه های هنری- زبانی برای غنابخشیدن به گنجینه واژه های یک زبان، تصویرسازی، یعنی آفرینش ترکیبهای کنایی و استعارههای بدیع است. مهمترین کارکرد تصویرسازی و اساسا زبان ادبی در این راستا، آفرینش «نامتصویرها» است؛ نامتصویر نقطه مقابل نامهای حقیقیای است که زبان هنجار میسازد. نامتصویر بر اساس ساختارهای تصویری و زبانی مشخصی آفریده می شود و از گستردگی و بلاغت شگرفی برخوردار است. عواملی مهمی چون غنابخشیدن به گنجینه واژه های زبان، بهرههای فرهنگی، رفع برخی از دشواریهای متون ادبی و کمک به تحلیل شایسته شخصیت هنرور، بایسته می سازد که فرهنگ نام تصویرهای ادب پارسی نگاشته شود. این جستار ضمن تاملی در هستی شناسی نام تصویر به تبیین وجوه بایستگی این خدمت فرهنگی می پردازد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
سعید مهدوی فر
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ایلام