معرفی مفهوم فرافرزندپروری و مروری بر ادبیات آن

جنبش شناختی در روان شناسی، که آرون بک و پیروانش علاقه دارند آن را "انقلاب" شناختی بنامند، تحولات گسترده ای را در روان شناسی علمی پدید آورد. با نضج گرفتن این جنبش در دهه های شصت و هفتاد میلادی، دامنه ی مفاهیم این جنبش گسترش یافت. یکی از مفاهیم مهمی که تحت تاثیر این جنبش مطرح شد، مفهوم فراشناخت است که در اواخر ده ه ی هفتاد میلادی مطرح شد (۱۹۷۹) و با وجود این که تنها عمری در حدود ۴۰ سال دارد، به سرعت با حیطه های مختلف روان شناسی پیوند خورده است. فراشناخت به بررسی و ارزیابی آگاهانه ی فرآیندهای شناختی گفته می شود و امروزه ابعاد فراشناختی بسیاری از فرآیندهای شناختی، مفهوم سازی شده اند؛ مانند فراهیجان، فراحافظه و. . . . از طرف دیگر یکی از مهمترین اموری که طبق نظریه ی ژنتیکی ریچارد داوکنیز، تمام ابنای بشر را درگیر می کند، فرزندآوری و به تبع آن فرزندپروری است. با این حال حدود ۲۴ سال بعد از مطرح شدن فراشناخت طول کشید تا در سال (۲۰۰۳) برای نخستین بار ابعاد فراشناختی فرزندپروری محل توجه قرار گیرد و مفهوم فرافرزندپروری توسط دو تن از اساتید دانشگاه تگزاس وضع/جعل شود. هدف نوشتار حاضر معرفی مفهوم فرافرزندپروری و همچنین مروری بر پژوهش هایی است که در دنیا روی این مفهوم صورت گرفته است.