بکارگیری مدل ترکیبی مبتنی بر دلفی فازی، دی متل فازی و فرآیند تحلیل شبکه فازی جهت انتخاب تامین کنندگان در زنجیره تامین لارج (مطالعه موردی : شرکت فولاد خوزستان)

مدیریت زنجیره تامین در صنعت فولاد به عنوان عاملی کلیدی برای دستیابی به اهدافی مانند ایجاد مزیت های رقابتی، بهبود کیفیت محصول و افزایش سودآوری قلمداد می گردد. هدف این مقاله بکارگیری مدل ترکیبی مبتنی بر دلفی فازی، دی متل فازی و فرآیند تحلیل شبکه فازی جهت انتخاب تامین کنندگان در زنجیره تامین لارج بوده است. مقاله حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه ی گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش را ۱۲ نفر از خبرگان شرکت فولاد خوزستان (شامل مدیران و کارشناسان واحد بازرگانی و تامین) تشکیل داده و برای تعیین نمونه آماری از از روش نمونه برداری هدفمند استفاده گردید. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در تحقیق پرسش نامه می باشد که روایی آن توسط چند تن از اساتید و خبرگان با تجربه و پایایی آن براساس آزمون آلفای کرونباخ ۷۰۶/۰ و نرخ ناسازگاری (کمتر از ۱/۰) تایید شده است. برای شناسایی شاخص ها کلیدی از رویکرد دلفی فازی استفاده و در نهایت ۲۴ شاخص از ۲۹ شاخص به عنوان شاخص های کلیدی انتخاب گردید. نتایج رویکرد دی متل فازی نشان داد، پارادایم های زنجیره تامین ناب و سبز در گروه علت (نفوذ کننده) و چابک و تاب آور در گروه معلول (تحت نفوذ) قرار دارند. همچنین زنجیره تامین ناب تاثیر گذارترین پارادایم و بیشترین تعامل را با سایر پارادایم های زنجیره تامین دارد. نتایج فرآیند تحلیل شبکه فازی نشان داد، زنجیره تامین ناب (وزن ۲۶۱/۰) نسبت به سایر پارادایم ها از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و در بین شاخص های آن، سرمایه انسانی و کارکنان دارای بیشترین اهمیت (وزن نسبی= ۱۸۶/۰، وزن نهایی= ۰۴۸/۰) می باشد.