بررسی رابطه بین سبک فرزند پروری مادر و تفکر انتقادی دانش آموزان ابتدایی دختر شهرستان دنا

دانش آموزان برای زندگی در دنیای پرچالش و پر تحول امروز، نیازمند مهارت های فکری در سطح بالا هستند. تفکر انتقادی، مهارتی موثر و مفید می باشد که با ارزیابی شرایط جدید اجتماعی می تواند نقشی مثبت در توسعه هر جامعه داشته باشد. خانواده و در راس آن والدین سهم به سزایی در پرورش مهارت های شناختی افراد به عهده دارند. پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه ی سبک های فرزندپروری مادر بر تفکر انتقادی در دانش آموزان دختر پایه ششم شهرستان دنا انجام شده است. روش این تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی است، جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دختر پایه ششم مدارس ابتدایی دخترانه شهرستان دنا تشکیل داده اند، که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ مشغول به تحصیل می باشند و جمعیت آنها مشتمل بر ۹۷ دانش آموز دختر می باشد. از این تعداد بر اساس جدول گرجسی و مورگان تعداد ۷۷ نفر به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و با استفاده از دو پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند که پایایی پرسشنامه مزبور را با استفاده از روش باز آزمایی در بین گروه مادران به ترتیب ۰/۸۱ برای شیوه سهل گیرانه ۰/۸۶ برای شیوه استبدادی و ۰/۷۸ برای شیوه مقتدرانه گزارش کرده اند و از آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا ۷۵ سوالی استفاده شد که ضریب آلفای کرونباخ برای این پرسشنامه بالای ۰/۷ برآورد شد. یافته ها همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه با استفاده از نرم افزار SPSS حاکی از آن بود بین تفکر انتقادی و شیوه فرزندپروری مقتدرانه رابطه معنی دار و مثبت برقرار است. بر اساس نتایج رگرسیون چندگانه سبک فرزندپروری مقتدرانه می تواند در پیش بینی رشد تفکر انتقادی نقش مثبت و معنادار داشته باشد.