جنگ و صلح در نظریه های روابط بین الملل و افق چشم انداز تا ۲۰۳۰ میلادی

روابط بین الملل به عنوان یک رشته مستقل نزدیک به یک قرن قدمت دارد. در این سالها یکی از مباحث مهمنظریه های این رشته، منازعه و همکاری یا همان جنگ و صلح بوده است که در این مقاله تلاش خواهد شد ایننظریه ها بر اساس سه مولفه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به بحث جنگ و صلح تبیین شوند. رئالیسم و نئورئالیسم ونظریه های ژئوپلیتیک عمدتا از منظر سیاسی به مقوله جنگ و صلح پرداخته اند که در این نظریه ها تبیین جنگ ازاولویت بیشتری برخوردار است زیرا توازن قدرت در نظام بین الملل دائما در چالش و دگرگونی است. نظریه هایلیبرالیسم و نئولیبرالیسم از منظر اقتصادی به جنگ و صلح در نظام بینالملل توجه دارند و آن چیزی که بیشتر دراین نظریه ها نمود دارد صلح است که در جریان مراودات و رقابتهای اقتصادی کشورها شکل می گیرد. نظریه هایروابط بین الملل با رویکرد فرهنگی به جنگ و صلح هم شامل نظریه های بازاندیشگرا بویژه نظریه انتقادی، سازهانگاری، پست مدرنیسم و نظریه های دیگر همچون مکتب انگلیسی، نظریه های اسلامی و برخورد تمدنها میشود کهبیشتر ناظر بر انتقاد از جریان اصلی نظریه های روابط بین الملل و دلالت بر شکل گیری صلح در آینده هستند. بر ایناساس افق جنگ و صلح تا سال ۲۰۳۰ هم توضیح داده خواهد شد.