بررسی مقایسه ای ابعادتربیتی سند بین المللی ۲۰۳۰ یونسکو و سند تحول بنیادین آموزش وپرورش ایران

هدف تحقیق حاضر بررسی مقایسه ای ابعاد تربیتی سند بین المللی۲۰۳۰یونسکو با سندتحول بنیادین آموزش و پرورش ایران از منظر شباهت ها و تفاوت ها است. این تحقیق از نظر شیوه اجرا در زمره تحقیقات کیفی می باشد که با روش تطبیقی از نوع مورد محور انجام پذیرفته است. روش جمع آوری داده ها ، اسنادی و روش تحلیل داده ها ، تحلیل متنی با تاکید بر تکنیک چهار مرحله ای بردی از طریق رویکرد جان استوارت میل می باشد. داده های پژوهش نشان داد که از بین ۲۶ مولفه مرتبط با فلسفه تربیت و ابعاد تربیت ، در ۳ مولفه مشابهت و در ۲۶ مولفه تفاوت وجود دارد .مهمترین شباهت تاکید مولفان بر جایگاه والای انسان است اگرچه آبشخور فکری این جایگاه در سند ۲۰۳۰ ، فلسفه اومانیسم و در سند تحول ، ایدئولوژی اسلامی است.درحوزه مبانی فلسفی و فلسفه تربیت دو سند تفاوتهای بسیار عمیقی وجود دارد. مهمترین یافته های این تحقیق نشان داد که در بعد جنسی و دینی اختلاف بسیار عمیقتر از آن است که به راحتی قابل اغماض باشد.در بعد جنسی سند ۲۰۳۰ ، برابری جنسی در همه ابعاد کمی وکیفی را مورد تاکید قرار می دهد در حالی که طراحان سند تحول عدالت را مطرح واعتقادی به برابری زن و مرد در بعد کیفی آموزش و تربیت ندارند. علاوه بر این سند ۲۰۳۰ با به رسمیت شناسی انواع رابطه جنسی وپذیرش دگرباشان ، بنحو علنی با بنیان های ایدئولوژیک و دینی سند تحول به مخالفت بر می خیزد. این یافته ها نشان می دهند که اختلاف بین ایدئولوژی ها در تدوین و تصویب اسناد ملی و بین المللی می تواند سیاست گزاران وبرنامه ریزان نظام آموزشی را با چالش های عملی روبرو سازند. با این وجود در میدان عمل ، اختلافات کمرنگ تر شده و واقعیت ها خود را بر سیاست گزاران وبرنامه ریزان تحمیل می کنند. در این روند هم مدیران یونسکو و هم ایران مجبور به پذیرش دو واقعیت و اتخاذ تصمیمات منطقی ومعقول بر اساس آن هستند : واقعیت اول اینکه چالشهای مورد نظر یونسکو در سند ۲۰۳۰، چالشهایی جهانی هستند و لذاراه حل آنها نیز باید حتی الامکان مشترک باشند واقعیت دوم اینکه سیاست گزاران سازمان های بین المللی باید محدودیت های فرهنگی و اجتماعی در جوامع را نیز در نظر داشته وحتی الامکان درصدد یافتن راه حل های بومی برای چالشهای مشترک جهانی باشند.