اثربخشی آموزش انعطاف پذیری شناختی بر بازداری رفتاری و تنظیم هیجانی زنان مبتلا به اختلال وسواسی - جبری

بسیاری از افراد مضطرب دارای ابعادی از اختلالات اضطرابی و وسواس فکری عملی می باشند. و از نوعی نشخوار فکری رنج می برند. اختلال وسواس فکری یکی از مشکلات جدی سلامت روان است و سالانه هزینه های اقتصادی و اجتماعی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می کند. بر اساس پژوهش های حاضر تفکرات وسواسی می تواند از هفت سالگی اغاز شود و از هجده سالگی تبدیل به اعمال وسواسی شود.موضوع قابل تامل و بااهمیت این است که می توان با دقت بر شیوه های فرزندپروری و آموزش سبک های مقابله ای در خانواده و مدرسه از بروز چنین مشکلاتی پیشگیری کرد. تا از صرف هزینه های زیاد درمان و جلوگیری از بروز مشکلات اجتماعی و خانوادگی در اینده جلوگیری کرد. پژوهش حاضر می تواند با انجام درمان مبتنی شناختی رفتاری و ارائه بسته آموزشی به افراد مبتلا در جهت کمک مبتلایان حاضر در خانواده ها و سازمان های دیگر تلاش کند. مشکلات همراه با اختلال وسواس اجباری و علائم ناتوان کننده آن، کارکرد میان فردی، شغلی و زندگی فرد را مختل می کند. افکار وسواسی اولین مولفه اختلال وسواس اجباری محسوب می شوند، دومین مولفه آن رواج وسواس های عملی است. اختلال وسواس جبری با فشار بر فرد مبتلا برای انجام مجموعه ای از اعمال تکراری غیرعقلانی بر طبق قواعد انعطاف ناپذیر درونی نمود پیدا می کند به طوری که فرد با تصور کنترل ذهنی زندگی به آن اعمال تکرار غیرعقلانی مبادرت می ورزد انعطاف پذیری شناختی به عنوان ویژگی عمده شناخت انسان توصیف شده است و به توانایی فرد برای در نظر گرفتن همزمان بازنمایی های متناقضی از یک شی یا یک رویداد اشاره دارد.