نقش بهار در تحول قصیده سرایی

شعر فارسی و قالب های شعری از آغا ز تا به امروز، دچار تغییر و تحولات بسیاری گردیده است. هر یک از این قالب هایشعری برای سرودن موضوع خاصی به کار برده میشد و گویا در این امر تازگی و نوآوری خاصی مشاهده نگردید. اینرویه تا قبل از محمد تقی بهار دیده میشود به طوری که قصیده یک مسیر تکراری با مضامین کلیشه ای را طی می نماید.اما با ظهور محمد تقی بهار و آوردن مضامین ناب در شعر، قصیده روح تازهای را در خود دید به طوری که شاعر از مسائلاطراف خود بی تفاوت نمی گذرد و هر موضوعی را با مضامینی ناب در هم می آمیزد و قصیده ای نو را با مضامینی تازهمی سراید. بهار از مسائل روز و انتقادهایی که در جامعه وجود دارد استفاده می کند و توصیه هایی را نیز برای جوانان بیانمی دارد که تمامی این موارد در قالب قصیده بیان کرده است که مخاطبان با خواندن قصاید او به تازگی و نوآوری مضامینقصیده پی خواهند برد. برای پیشبرد چنین هدفی، ابتدا به استخراج مضامین تازه از قصاید بهار مبادرت نموده، سپس باتحلیل آن شواهد مثال، نوآوری های مضامین شعری بهار را برای مخاطبان به اثبات رسانیده ایم و نقش محمد تقی بهار درتحول قصیده را مورد بررسی و واکاوی قرار داده ایم.