خوانش فبکی کلیله و دمنه:مطالعه موردی حکایت زاغی که خواست خرامیدن کبک بیاموزد

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 134

فایل این مقاله در 8 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICJLP06_048

تاریخ نمایه سازی: 25 تیر 1402

چکیده مقاله:

فلسفه برای کودکان (فیک)، برنامه ای نوین در عرصه تعلیم و تربیت است که هدف از آن آموزش مهارت تفکر و استدلال به کودکان است در این برنامه، داستان نقش اساسی را به عنوان یک ابزار ایفا می کند. مبدعان و اندیشمندان این حوزه معتقدند که برای آموزش مفاهیم و مهارت ها در این برنامه، باید داستان هایی خاص و متفاوت با داستان های معمولی نوشت که دارای غنای لازم در سه حیطه ادبی، روان شناخی و فلسفی باشند. برخی از منتقدان این برنامه بر این باورند که کارایی داستان های فیک در کشورهای گوناگون، در گرو تناسب آن ها با معیارهای اخلاقی و ارزش های فرهنگی کشورهاست. بخش گسترده ای از ادبیات کلاسیک فارسی، به متون تعلیمی اختصاص یافته است. این اثار سرشار از آموزه های اخلاقی و مفاهیم اجتماعی هستند که در قالب حکایت به نگارش درامده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که ایا می تون از این متون تعلیمی در حوزه های آموزشی، مثل آموزش فلسفه به کودکان استفاده کرد یا خیر. به جهت پاسخ به این پرسش، یکی از حکایت های کلیله و دمنه تحت عنوان «زاغی که خواست خرامیدن کبک بیاموزد». به صورت موردی، بر مبنای معیارهای تفکر فلسفی کودکان و نوجوانان تحلیل شده است مسائل بررسی شده شامل ویژگی های اصلی داستان فلسفی از جمله مقبولیت ادبی، روان شناختی و فلسفی است. طبق یافته های پژوهش، این حکایت از قابلیت ادبی، فلسفی و روان شناختی برخوردار است و با بازنویسی آن به زبان معیار، می توان به منبع بسیار خوبی برای استفاده مربیان در کلاس های آموزش تفکر فلسفی دست یافت.

کلیدواژه ها:

نویسندگان

حمید عزتی

کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش دانشگاه شیراز