روایت زنان کارآفرین دانشگاهی از بازیابی نقش اجتماعی- اقتصادی خود در بستر کارآفرینی سطح خرد و متوسط

تمایل زنان دانشگاهی به استخدام در سازمان های دولتی و خصوصی مسئله ای قابل انکار نیست اما پدیده ای که تامل برانگیز است ، علاقه و اشتیاق برخی زنان به کارآفرینی و داشتن کسب و کار مختص به خود است. پژوهش حاضر به روش کیفی و پدیدارشناسی تفسیری و انجام مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با ۱۴ زن کارآفرین فارغ التحصیل دانشگاه در صدد واکاوی اهمیت آن است که کارآفرینی سطح خرد و متوسط چگونه بستری مهم به منظور تدوین سیاست گذاری کارآمد حوزه زنان بوده و در جهت بازیابی نقش اجتماعی-اقتصادی آنها ایفای نقش می نماید. علاوه بر این، به دلیل ضرورت فراهم نمودن زمینه ارتقاء مشارکت اجتماعی زنان و کاهش بیکاری زنان دانشگاهی انجام چنین تحقیقاتی ضروری است. از این رو، هدف پژوهش فهم علل گرایش زنان دانشگاهی به کارآفرینی سطوح خرد و متوسط و شنیدن روایت های آنها است. نتایج تحقیق نشان می دهد،«شکوفایی خالقیت زنانه»،«کارآفرینی پیوندزننده هویت چندگانه زنان»،«بلعیده شدن اعتماد و خلاقیت زنان» و «کارآفرینی بازی دو سر سود»، چهار مقوله اصلی هستند که از دل مصاحبه های انجام شده بدست آمده و تجربه زیسته زنان کارآفرین را در مواجهه با کارآفرینی ترسیم می نماید. در مجموع یافته ها نشان می دهد، فقدان ساختارهای اجتماعی در همراهی با زنان و نرخ پایین اشتغال رسمی آنها، موجب روی آوردن آنان به ساختارهای خودساخته اجتماعی جدیدی همچون کارآفرینی می گردد. کارآفرینی این قابلیت را دارد که به عنوان زمینه ای جهت ابراز توانمندی ها و مهارت های زنانه و عرصه فعالیت و ایفای نقش اجتماعی و اقتصادی آنها تعریف شود. بر این اساس می طلبد تا سیاست گذاران به طور جدی به مسئله ی کارآفرینی زنان توجه نمایند.