مطالعه دگرگونی فیگور در نقاشی های فرانسیس بیکن با نگاهی به نظریات ژیل دلوز

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 103

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

GIPCONF01_097

تاریخ نمایه سازی: 12 دی 1402

چکیده مقاله:

ژیل دلوز یکی از مهم ترین فیلسوفان پساساختارگرای معاصر است که نظریاتش درباره هنر دارای اهمیت است .اندیشه های او نشان دهنده زدودن هرگونه ساختار و مرکز است .دلوز برای پرهیز از هرگونه مفهوم ایده آل گرایی ، ساختار را از ثبوت و سکون به سیالیت و صیرورت متصل می کند .از اینرو، او فیلسوفی تجربه گرا است .با توجه به آراء خاص دلوز در باب هنر، او فعالیت های هنر را مربوط به حوزه ادراک و احساس دانسته و احساس را امری تجربی معرفی می کند .او هنر واقعی را فعالیتی می داند که احساس انسان را برمی انگیزاند .به نظر او فرانسیس بیکن هنرمندی واقعی است که نیروهای سیال و رویت ناپذیر حیات را در فرم فیگورهایش رویت پذیر کرده و اح ساس را به مخاطب منتقل می کند .نیروهایی که تنها به سطوح پیوسته فیگورهای دگرگون شده اصابت می نمایند و با تفاوت در تکرار حیات، دست به خلق و آفرینش زده، تجربه را ممکن می سازند.در این مقاله تحلیل و بررسی آثار فرانسیس بیکن و نظریات ژیل دلوز به شیوه توصیفی -تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات از طریق مطالعه کتابخانه ای و جستجو در پایگاه های اینترنتی می باشد.همچنین هدف از این تحقیق ، شناخت نظریات دلوز در رابطه با نقاشی بویژه آثار بیکن و شناخت ویژگی های پیکره ها در آثار او می باشد.

نویسندگان

ندا کایدانی

دانش آموخته کارشناسی نقاشی، دانشگاه فنی و حرفه ای، دانشکده قدسیه، ساری، مازندران، ایران.

فاطمه رقیمی

مدرس مدعو، دانشگاه فنی و حرفه ای، دانشکده قدسیه، ساری، مازندران، ایران.

پژمان دادخواه

استادیار موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری، مشهد، ایران.