نحوه ی تعلیم و تربیت و تعامل با دانش آموزان داری میکروسفالی غیر حاد

تعلیم وتربیت کودکان چه کودکان عادی و چه کودکانی که از برخی توانمندی ها محروم هستند یک وظیفه انسانی است.با در نظر گرفتن این واقعیت که کودکان در بحث توانایی ها و استعدادهای ذاتی تفاوت هایی باهم دارند اهمیتتعلیم وتربیت بیش از پیش آشکار می شود تعلیم وتربیت چنین کودکانی به هیچ وجه کار آسانی نیست این موضوعبه خصوص زمانی که کودکان هم زمان از چند ناتوانی رنج می برند سخت تر می شود مقاله حاضر که به نوعی در قالب اقدامپژوهی گردآوری گردیده است حاصل تعاملات اینجانب و تعدادی از همکاران با دانش آموزی به نام شاهین محمدیمی باشد که در سال ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ در پایه تحصیلی سوم ابتدایی مشغول به تحصیل بوده است .دانش آموز یادشده دروهله اول با توجه به اینکه به لحاظ ساختار سر با دانش آموزان دیگر تفاوت هایی داشت ، جلسه ای با اولیا این دانش آموزبرگزار گردید و بعد از پرسش درباره این که آیا بچه شما مریضی خاصی دارد یا خیر با این جواب که >بله جمجمه سربچه ما طبق تشخیص دکتر معالج هم کوچک می باشد و هم دارای ناهمواری< مواجه شدیم و در ادامه روند تعلیم وتربیتمتوجه مشکلات عدیده ای ازجمله ضعف شدید درسی، عدم شرکت در بحث های گروهی، عدم انجام فعالیت های ورزشی وهمچنین عدم بازی با همسالان و ... مواجه شدیم.با مشاهده چنین علائمی با پزشک معالج ایشان و همچنین با تنی چند از همکاران که هم در مقطع متوسطه اول و هممقطع متوسطه دوم مشغول تعلیم وتربیت بودند مشاوره ای صورت گرفت که در پی آن متوجه این نکته شدیم کهدانش آموز یادشده دچار بیماری میکروسفالی غیر حاد می باشد و مختص دانش آموزان مقطع ابتدایی نمی باشد بلکه دردانش آموزان مقاطع بالاتر نیز دیده می شود .