تحلیل تطبیقی آثار میازاکی بر اساس مولفه های سوررئالیسمبا بررسی موردی فیلم های میازاکی (شهر اشباح، همسایه من توتورو، قلعه متحرک هاول) در مقایسه با فیلم «کویدان» از ماسا کوبایاشی و «کله پاکن» از دیوید لینچ

سوررئالیسم یک جنبش فرهنگی است که اوایل قرن نوزده بعد از مکتب دادائیسم به رهبری آندره برتون شکل گرفت. این جنبش از ادبیات آغاز شد و سپس با سرعت در تمامی رشته های هنری دیگر نفوذ کرد. بی تردید سینما و انیمیشن یکی از تاثیرگذارترین هنرها پرمخاطب است و مکتب سوررئالیسم نیز درسینما نفوذ کرده و آثار جالبی را پدید آورده است. اگرچه نمی توان به طور کامل تمام آثار یک فیلمساز را سوررئال دانست اما دیوید لینچ و ماسا کوبایاشی آثاری دارند که نشانه های سوررئال فراوانی دارند. مسئله اساسی این مقاله، شناخت عناصر سوررئالیسم مانند خواب و رویا، زمان و مکان، وهم و خیال، شگرف و جادو و ... در آثار میازاکی است. نگارنده سعی دارد بامطالعه موردی کتب و مقالات پاسخی برای سوالات اصلی این پژوهش پیدا کند. مسئله اساسی نویسنده این است که آیا می توان آثار میازاکی را نمونه ای از یک فیلم سوررئال دانست؟ در این مقاله نخست به تعاریف و تاریخچه ای از سوررئالیسم پرداخته شده و سپس مولفه های سوررئالیسم شناسایی شده و این مولفه ها در آثار میازاکی در مقایسه با آثار لینچ و کوبایاشی که به عنوان فیلمساز سوررئال شناخته می شوند بررسی شده است.