نقش زنان در توسعه گردشگری پایدار روستایی

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 14

فایل این مقاله در 18 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICSDA07_267

تاریخ نمایه سازی: 10 اردیبهشت 1403

چکیده مقاله:

صنعت گردشگری در فضاهای روستایی به عنوان رویکرد و فعالیتی مکمل، با توجه به ظرفیت های طبیعی و فرهنگی موجود قادر است برای ارتقای کیفیت زندگی ساکنان نواحی روستایی، تجدید حیات روستاها و در نهایت توسعه پایدار روستایی نقش اساسی ایفا کند. از این رو شناسایی و تبیین قابلیت ها و محدودیت های گردشگری در سکونتگاه های روستایی مستعد این صنعت و الویت بندی آن ها اهمیت ویژه دارد. با گذشت چندین دهه از فعالیت نظام ترویج عمومی، مشکالت آن که عمدتا ناشی از برنامه ریزی متمرکز از باال به پایین است بیش از پیش نمود یافته است. این امر منجر به توجه بیشتر به رویکرد های جدید مبتنی برمشارکت، جامعه محلی شده است. برای تحقق چنین امری ضروری است مردم محلی و کشاورزان فعالانه تر در برنامه های ترویجی مشارکت نمایند. در این بین توجه به زنان روستایی از اهمیت وافری برخوردار است، چرا که قشر عظیمی از جامعه که جمعیتی بالغ بر ۱۲میلیون نفر دارند را تشکیل می دهند. با توجه به نقش گسترده آن ها در تولید ۸۰درصد از مواد غذایی در روستا می توان گفت که زنان روستایی در تامین امنیت غذایی کشور عاملی بنیادین محسوب می شوند. این امر تاکیدی است زنان باید به عنوان یک گروه شاخص در طرح های توسعه مشارکت داشته و در برنامه ریزی، اجرا و ارزشیابی این برنامه ها فعالانه سهیم گردند. راهکارهایی که نظام ترویج جهت تحقق امر مشارکت مردم دربرنامه های خویش بکار گرفته، استفاده از مروجین محلی بوده است. در جهت توسعه مشارکت زنان روستایی و توانمندی آن ها، وزارت جهاد کشاورزی به عنوان یکی از برنامه ریزان اصلی توسعه روستایی است. در این راستا کشور ایران با برخورداری از جاذبه های فراوان در مناطق روستایی می تواند از این پتانسیل عظیم در راستای بهبود وضع اقتصادی خود بهره ببرد.از طرفی توسعه پایدار به عنوان یکی از بسترهای تعالی و رشد انسان، آن گاه می تواند موفقیت آمیز باشد که با یاری و مشارکت همه گروه های اجتماعی و برای همه آنان صورت پذیرد. در میان گروه های اجتماعی زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند و بدلیل ارتباط مستقیم آنان با گروه های سنی جوانان، نوجوانان وکودکان و نیز تاثیر بر نیم دیگر از جمعیت، یعنی مردان از مهمترین و موثرترین گروه های اجتماعی به شمار می آیند، و این واقعیتی است که در جوامع در حال توسعه کمتر مورد توجه قرار گرفته است . به همین جهت علیرغم برنامه ریزی ها و حمایت های انجام یافته هنوز زنان در بعضی کشورها نتوانسته اند به جایگاه و نقش مناسب خود دراداره امور کشور و در تصمیم گیری ها دست یابند. جامعه ای که می خواهد به سوی توسعه حرکت کند اگر صرفا به عوامل مادی توجه داشته باشد و تعالی انسان ها و کاهش نابرابری ها را در نظر نگیرد به موفقیت دست نخواهد یافت. اگر در جامعه ای ضریب با سوادی، تندرستی، شاخص های تغذیه و تامین مسکن، ایجاد اشتغال و درآمد، باال رود اما توزیع آن بین زن و مرد متعادل نباشد آن جامعه توسعه نیافته است. این امر نشان می دهد که زنان مانند مردان نقش به سزایی در فرآیند توسعه یک کشور دارند. توجه به نقش زنان در فرآیند توسعه از اوایل دهه هفتاد میالدی ناشی از دو واقعیت مهم عدم تحقق کلی نظریات توسعه در بهبود کشورهای جهان سوم و موقعیت نامطلوب اجتماعی، اقتصادی زنان در این کشورها بود . نتیجه آن که با وجود طرح رهیافت های مختلف برابری زنان و مردان به نظریه رفاهی مساوات و فقرزدایی، نظریه کار آیی و نظریه توانمندسازی زنان توجه جدی شد. رسیدن به معیار توانمندسازی زنان در چارچوب تحلیل جنسیتی نیاز به یک حرکت همه جانبه دارد که شامل اصالحات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختار حقوقی و تغییر تدریجی باورها و ارزش ها و همچنین برنامه ریزی از پایین به باال دارد . به همین جهت امروزه دنیا با این واقعیت مواجه شده که زنان دیگر نمی توانند به عنوان عوامل نامرئی در فرآیند توسعه به حساب آیند. نقش آفرینی و توانمندی های زنان در میزان موفقیت دولت های در حال توسعه در زمینه کنترل رشد جمعیت، بیکاری و پراکندگی درآمد فردی و حفظ محیط زیست، سیاستگذاران کالن دولتی را برآن می دارد تا زنان را از حصار نامریی بودن درآورد. در این نوشتار تالش برآن بوده تا با توجه به ابعاد مختلف نقش زنان درجامعه به بررسی جایگاه آنان در فرایند توسعه پایدار پرداخته شود و هم چنین سعی شده تا به اهمیت نقش زنان در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی توجه بیشتری شود و در نهایت به بررسی نقش زنان را در مسیر توسعه پایدار پرداخته می شود.

نویسندگان