بررسی رابطه ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی تامین اجتماعی استان اردبیل

در عصر حاضر که تغییر و تحولات محیطی از مهمترین چالشهای فراروی سازمانها به شمار میروند، بهره گیری مناسب از استعدادها و تواناییهای افراد در تدوین چارچوبها و الگوهای فکری جدید، نقشی حیاتی دارد. امروزه سازمانها دیگر نمیتوانند با تعداد اندکی افراد خلاق و کارآفرین و با اجرای چند طرح کارآفرینانه به رقبای چابک، منعطف، نوآور، فرصتگرا و کم هزینه خود فائق آیند. این سازمانها باید شرایطی را فراهم کنند تا همه کارکنان از چنین روحیه کارآفرینانهای بهرهمند شده و بتوانند به راحتی و به طور فردی یا گروهی، فعالیتهای کارآفرینانه خودرا به اجرا در آورند. سازمانهای کارآمد و موفق سازمانهایی هستند که کارآفرینی را به عنوان جزء تفکیک ناپذیری از ویژگیها و خصایص خود دانسته و در جهت تقویت روحیه کارآفرینی سازمانی، از هیچ کوششی فروگذار نباشند. در جهان امروز تفکر نوآوری، کارآفرینی و استفاده از آن در سازمانها امری اجتنابناپذیر است. امروزه توسعه و ارتقای کارآفرینی نه تنها لازمه یک اقتصاد سالم است بلکه برای رشد روز افزون جامعه و خلق مشاغل جدید نیز، حائز اهمیت و حیاتی است (Hill & Leitch, 2003,3). به بیان دیگر دستیابی به سطوح بالای تعالی، بهروری و در نتیجه رشد و توسعه اقتصادی مستلزم شناسایی و خلق فرصتهای کارآفرینی درکشور می باشد، به همین دلیل شومپیتر 1 اقتصاد دان آلمانی، کارآفرینی را موتور اقتصاد قلمداد مینماید. ازسوی دیگرکارآفرینی عبارت از فرایند خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل ازآن است (شاهرکنی، 82،138). امروزه کارآفرینی مهمترین سلاح پیشرفت اقتصادی کشور ایالات متحده می باشد (Timons,2001). به همین دلیل است که رشد و توسعه شرکتهای کارآفرین درکشور ایالات متحده زیاد است. این شرکتها سالانه درآمد هنگفتی را کسب مینمایند و هزاران نفر را در استخدام خود دارند. برای مثال، شرکت جنرال موتورز (GM) درسال 1996 مبلغ 61/4 بیلیون دلار، شرکت فورد مبلغ 147 بیلیون دلار و شرکت کرایسلر مبلغ 61.4 بیلیون دلار فروش داشته اند. همچنین این شرکتها به ترتیب 647000، 345000 و 114000 نفر کارمند در اختیار داشته اند (Timons,2000) اما واقعیت آن است که توسعه کارآفرینی درجامعه و بخصوص در سازمانها نیازمند بستر مناسب برای رشد و پرورش افراد کارآفرین میباشد. توسعه کارآفرینی دریک کشور تابع زمینه های آن است. دربرخی از کشورها زمینه رشد وتوسعه کارآفرینی بسیار فراهم تر است. برای مثال طی بررسی های بعمل آمده 8/3 درصد دانش آموختگان دانشگاههای آمریکایی، کارآفرین شده و اقدام به راه اندازی کسب وکار می کنند، درحالیکه این نسبت در انگلستان برابر 3/03 درصد می باشد .(Ibid). با توجه به موارد فوق، کارآفرینی سازمانی و به تبع آن سازمان های کارآفرین از مهمترین عوامل پیشرفت کشورها به شمار می روند. و از آنجایی که برای گرایش به کارآفرینی در سازمانها بسترهای مناسب مورد نیاز است، لذا تحقیق حاضر به بررسی تأثیر ابعاد ساختاری سازمان بر گرایش به کارآفرینی پرداخته است.