گروهها و لابی های موثر بر سیاست خارجی آمریکانسبت به اسلام و ایران

سال انتشار: 1385
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 507

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

HUMANARTS05_059

تاریخ نمایه سازی: 25 مهر 1393

چکیده مقاله:

پس از وقوع حادثه ١١ سپتامبر ، نگرش منفی سیاستمداران کاخ سفید نسبت به اسلام و ایران تشدید شد. رویداد یازدهم سپتامبر منجر به افزایش نفوذ ٣ گروه عمده در ایالات متحده گردید. این گروهها که تأثیر عمده ای بر دستگاه هیأت حاکمه آمریکا ایفا نمودند عبارتند از: محافظه کاران نو 1 (نئوکنسرواتیوها)، صهیونیستهای مسیحی ٢ (بنیادگرایان پروتستان) و لابی صهیونیسم. به نظر می رسد هر نوع مطالعه ای در خصوص نوع نگرش ایالات متحده نسبت به اسلام و ایران بدون در نظر گرفتن نقش گروههای فوق در دستگاه دیپلماسی آمریکا، کاری عبث و بیهوده خواهد بود.نو محافظه کاران که پس از دوران ریگان یکبار دیگر به لطف و مدد حادثه ١١ سپتامبر موفق شدند نقش وافری را در سیاست خارجی آمریکا ایفا نمایند، معتقد بودند که ایالات متحده به جهت آنکه « مظهر خیر » در جهان محسوب می شود می باید با کلیه کشورهای یاغی و یا مظاهر شر به شدت برخورد نماید. آنها پس از حادثه ١١سپتامبر عملیات روانی گسترده ای را علیه جهان اسلام به راه انداختند. نئومحافظه کاران با تقسیم جهان به دو جهان « خیر و شر » رسالت آمریکا را در دوران جدید، ترویج دمکراسی و مظاهر خیر به کشورهای خاورمیانه و اسلامی از جمله ایران دانسته و بر این اعتقاد بودند که ایالات متحده باید در فرصت جدید، از کلیه ابزار نرم افزاری و سخت افزاری علیه دولتهایی که با آمریکا همراه نیستند استفاده نموده و ارزشهای آمریکایی را در آن جوامع حاکم کند. آنها معتقد بودند که ایالات متحده در این مسیر می تواند به تنهایی و بدون کسب مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد یا بدون جلب نظر قدرتهای دیگر، به اهداف خود نائل آید. بر اساس این تفکر، حمله به افغانستان محقق شد و دکترین «جنگ پیشدستانه» در استراتژی تیم جرج واکر بوش اهمیت فوق العاده ای پیدا کرد و با تهاجم پنتاگون به عراق و اشغال این کشور، زنجیره « یکجانبه گرایی » آمریکا تکمیل شد که این امر نشان از پیروزی «بازهای» پنتاگون بر «کبوترهای» وزارت امور خارجه بود.این گروه که رابطه نزدیکی با حزب لیکود اسرائیل و محافل صهیونیستی دارند، معتقدند که منشاء تروریسم در جهان اسلام بوده و آمریکا می باید به تغییر و اصلاح فرهنگ منطقه متناسب با الگوها و ارزشهای غربی مبادرت ورزد. در این راستا استفاده از روش های میلیتاریستی و تغییر حکومتها و همچنین استفاده توأمان از ارتش و سیاست دیپماسی عمومی و تلاش جهت ترویج دمکراسی «دمکراتیزاسیون» از نوع آمریکایی، پیشنهاد شده است.البته این نکته ناگفته نماند که ایالات متحده همواره در پی آن است تا با بزرگ نمایی خطر اسلام (بنیادگرایی اسلامی)، آن را جایگزین خطر شوروی سابق نموده و بر این اساس به مشروع بخشی عملکرد خود در مناطق جهان مبادرت ورزد.از دیگر سو، نومحافظه کاران «اسلام سیاسی» را از مهمترین دشمنان ایالات متحده محسوب نموده و معتقدند که نمایندگی این تفکر، بعهده جمهوری اسلامی ایران است. ترس از الگو قرار گرفتن نظام جمهوری اسلامی و گسترش اندیشه های حکومت دینی ایران، از دیگر محورهایی است که در «استراتژی امنیت ملی آمریکا» (که توسط نو محافظه ﺎنرا ﺎنرا ﺎنرا ﺎنرا ﺎنرا تیه گردید) به عنوان یک خطر عمده محسوب شده است. از این رو بهت رین وضعیت برای نئوکانها، تغییر حکومت دینی ایران و یا تغییر ماهیت آن نظام طی فاصله زمانی قبل از ٢٠٢٥ میلادی است.نئوکنسرواتیستها، خطر تبدیل ایران به عنوان قدرت برتر منطقه ای را پس از حذف رژیم طالبان و صدام مهمترین خطر برای آمریکا دانسته و حضور نظامی آمریکا را در خاورمیانه همراه با وارد آوردن فشارهای مداوم و مستمر به جمهوری اسلامی ایران تجویز می کنند.

نویسندگان

محمد رضا قائدی

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نی ریز