ابداع و خلاقیت هنر در فلسفه مدرن

ابداع اثر هنری در هر زمان جز جدان شدنی تمدن بشری ا ست. ایدئولوژی که تو سط اندیشمندان یا فلاسفه در هرتمدن و تفکر بشر مطرح می شود، وجوهی از زمینه و بستر ابداع و خلاقیت در هنر را در هر دوره (خصوصاً دوران مدرن،که متفکران و فلا سفه نظرات تأثیرگذار در عصر حا ضر را ار ائه نموده اند) فراهم می آورد. در همین را ستا، اینگونه به نظرمی رسد با تعریف ارائه شده در این دوره (عصر مدرن) نحوه نگرش در مورد ابداع و خلاقیت در هنر پیگیری خواهد شد .پس می توان فرض نمود در هر دوره از تمدن برا ساس نیاز زمان و نیز نوع نگرش فلاسفه و اندیشمندان تعاریفی از نحوهآفرینش هنری شکل گرفته است که هر یک از این تعاریف با وضعیت فکری و ذهنی هنرمند برای ابداع اثر هنری درزمان خود هم خوانی دارد، از جمله فلسفه ابداع و خلاقیت در هنر مدرن . بنابراین بررسی نظریه های بنیادی ابداع وخلاقیت در هنر از دیدگاه فلاسفه، و شیوه های حاکم بر هنر و تفکر بشری از ضرورت های انجام این پژوهش ا ست. برهمین اساس علاوه بر برر سی مبانی نظری خلاقیت و تعاریف بنیادی ابداع در فلسفه با رویکرد خلاقیت در فلسفه هنرمدرن، نگرش های مرتبط با ارزیابی خلاقیت و ابداع در هنر مطرح شده ا ست. چنانکه در عصر مدرن با فلسفه اومانیسم،خود محوری و نبوغ هنرمند را در هنر شاهد هستیم، که نحوه تعریف ابداع و خلاقیت در هنر را در بستر اجتماعی وتعریفی آن نزد فلاسفه می شود، بیان می کند.