مبانی فلسفی آموزش شهروندی

سال انتشار: 1395
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,178

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

OSCONF01_293

تاریخ نمایه سازی: 19 خرداد 1396

چکیده مقاله:

در این مقاله نگارنده به بررسی مبناهای فلسفی آموزش شهروندان پرداخته در وهله اول به مبنای فلسفی آموزش یا تعلیم تربیت پرداخته و بعد سه بعد فلسفی دیدگاه های نظریه شهروندی پیشامدرن، مدرن و پسامدرن پرداخته است. طبق دیدگاه پیشامدرنی ارسطو آغازگر طرح مفهوم شهروندی است. به عقیده وی شهروند کسی است که فرمانروایی و فرمانبرداری کند. وی با تعریف شهروند به عنوان فردیکه به عنوان یک موجود سیاسی اجتماعی درامور جامعهاش مشارکت دارد و از طریق این مشارکت قادر است تا هستی اجتماعی سیاسی اش را تحقق بخشد؛ واضع نظریه شهروندی و آموزش شهروندی پیشامدرن محسوب میگردد. نظریه شهروندی مدرن در فلسفه های سیاسی ماکیاول، هابز، روسو، کانت، هگل، میل، توکویل و مارکس ارایه شده است. طبق بررسی ترنر و هامیلتون مولفه های کلیدی نظر مندرج در نظریه شهروندی مدرن عبارتنداز: جامعه مدنی،جامعه سرمایه داری،عقل گرایی، برابری، عدالت، حوزه عمومی، قرارداد اجتماعی، مسوولیت های اخلاقی، مشارکت، اراده همگانی،سکولاریزم، لیبرالیزم، پارلمانتاریزم و دموکراسی است. ادعای پیدایی شکل بندی پسامدرنی در جامعه غرب به موازات شکل گیری هویت ها و صورت بندی های پسا ملیجه انیشدن، جهانی محلی شدن، چند فرهنگی گرایی و مانند آنها و .. محوریت اصلی داعیه های تیوریک و گفتمانی نظریه شهروندی پسامدرن را تشکیل میدهد