رویکردهای نظری برغیر سیاسی شدن مداخلات بشر دوستانه

سال انتشار: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 300

فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

PSTCONF02_002

تاریخ نمایه سازی: 7 اسفند 1398

چکیده مقاله:

غیر سیاسی شدن مداخلات بشر دوستانه عنصر مهمی در رویکرد توسعه انسانی بخصوص در راستای تعیین حق سرنوشت برای یک انسان آزاد است. بدین معنی که انسان ها در ذیل یک ساختار حاکمیتی بایستی فارغ از هرگونه الگو و ساختار تعیین کننده رفتاری و فکری توانایی تعیین و گزینش انتخاب را برای خود بهمراه داشته باشند، از این رو با توسعه دولت و ملت ها و قوت گرفتن نقش دولت ها بخصوص در قالبی از قانونگذاری ساختارهای محدود کننده بر رفتار و سطوح آزادی افراد در جامعه بیش از پیش اعمال شده است. این نوع نگرش زمانی ابعاد مختلفی برای خود می گیرد که نگاه ایدئولوژیک بر اساس برخی از شاخص های بنیادگرایانه امکان و حق مشروع اعمال خشونت فیزیکی را نیز در اختیار حاکمیت ها قرار می دهد. لذا، اعمال خشونت و ذایل کردن حقوق انسانی و فردی در جوامع توتالی تر که در بستری از اقدامات دولتی صورت می پذیرد، زمینه های اقدام های بشر دوستانه به صورت مداخلات حتی نظامی فراهم می آورد. تاکید بر انسان و حق آن برای زندگی، آزادی و تعالی متناسب با آرمان فردی از اصول خدشه ناپذیر فردی در هر جامعه ای است که بیشتر نیازمند هدایت، برنامه ریزی و کاهش تداخلات آن با دیگر انسان ها برای هر چه بهتر زیستن و تعالی بخشی آنان است.این مقاله با توجه به تعدد نظری حاصل و این نکته مهم که تحول تاریخی خود محصول برخی از چارچئوب نظری نیز هستند به بررسی این چالش نظری و مناظره میان دیدگاه های گوناگون در خصوص مداخلات بشردوستانه بخصوص در فرآیند غیر سیاسی شدن آن می پردازد. این بستر نظری به نوعی ایجاد کننده خلاء های تفسیرگرایی هستند که باعث شده اند تا در ادبیات حقوق بین الملل ما شاهد تنوع رفتاری و موضع گیری های گوناگون و در برخی از اوقات متناقض در باب مداخلات بشردوستانه باشیم. بنابراین، به وقوع پیوستن مداخلات بشردوستانه می تواند در بستر تفسیرگرایی به عنوان یک شاخص نظمبخشی مورد ارزیابی قرار داد که این خود نیازمند نگاه تئوریک به آن می باشد. در ادامه برای بررسی این موضوع ابتدا نگاهی به شرایط جنگ سرد انداخته و سپس رویکردهای نظری را پیرامون آن برای نظم بخشی و جلوگیری از خلاء تفسیر گیری بخصوص در مورد نمونه های کوزوو و لیبی مورد توجه قرار می دهیم.

نویسندگان

مجید محمدی

دکترای علوم سیاسی و روابط بین الملل از دانشگاه آزاد اسلامی زنجان