تشریح رابطه قضا و قدر الهی با اختیار انسان ها

13 بهمن 1402 - خواندن 8 دقیقه - 668 بازدید

« به نام آنکه هستی نام از او یافت »

تشریح رابطه قضا و قدر الهی با اختیار انسان ها

قضا : درلغت یعنی حکم ، قطع و حتمیت ودر اصطلاح هرقول و عملی که متقن ، مستحکم و استوار است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. در نظام آفرینش، موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلا اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است) حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا می نامند.

قضا به طور کلی در سه معنای اصلی به کار می رود : الف ) خلق و اتمام یعنی آفریدن : فقضاهن سبع السموات فی یومین ( آسمان ها را در طول دو روز به صورت آسمان های هفت گانه آفریدیم ) « فصلت / 21 » . ب) اعلان کردن و خبر دادن : و قضینا الی بنی اسرائیل ... ( بنی اسرائیل را خبر دادیم ...) « اسراء / 4» . ج ) حتمی شدن ، حکم کردن و دستور دادن : و قضی ربک ان لا تعبدوا ...( و پروردگار تو حکم کرده ... ) «اسراء / 32 ).

قدر : یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حد و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.پس قدراندازه و ارزش و محدوده ی اشیاء است . خداوند در قرآن می فرماید : "انا کل شی ء خلقناه بقدر؛ ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم ( برای هر چیز اندازه ای قرار دادیم )".

قضا و قدر هر کدام به دو نوع علمی و عینی تقسیم می شود :

1- مقصود از قدر یا تقدیر علمی آن است که : خداوند پیش از آفرینش هر شیء به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. و منظور از قضای علمی آن است که : خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آن ها آگاه است، یعنی خدا از ازل می داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می شوند، بنابراین می توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آن ها همان قدر و قضا علمی است.

2- مقصود از قدر یا تقدیرعینی : تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است . و منظور از قضا عینی آن است که : خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می کند ، از طریق اسباب و علل وجود آن ها را تعیین می بخشد.

خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفا اتفاقی و بی حساب باشد ، همان گونه که در بارش برف و باران و. . . عواملی دخالت دارد. هرگز چنین کارهایی بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی­زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرر کرده است.

این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرر کرده که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راه ها را انتخاب کند. راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدر است.خداوند به قضا و قدر مقرر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می کند.به تعبیر بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن ها جانشین دیگری گردد، مثلا اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.قضا و قدر معین کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب می­کنم که اثر خوب داشته باشد. البته گاهی انسان در آزادی و انتخاب اشتباه می کند. و چیزی را که صحیح می­دانسته، صحیح نبوده، یا چیزی را که علت می پنداشته، علت واقعی نبوده است.

امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می­کنی؟ پاسخ دادند که : « از قضای خدا به قدر وی و قضای دیگری فرار می­کنم ». پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند.

انسان مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تاثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه­هایی می­بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می کند.انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق است و هیچ مانعی خارجی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته های نفسانی او است و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد می تواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی.

داریوش بابائیان

دانش آموخته دکتری فلسفه و کلام اسلامی