مساله کلی ها

23 اسفند 1402 - خواندن 4 دقیقه - 100 بازدید

مساله کلی ها از مباحث مهم، جدی و مناقشه انگیز تاریخ فلسفه و کلام است که همیشه محل بحث و نزاع فکری بوده است، این بحث از غامض ترین و پیچیده ترین مسائل از دوره ی افلاطون و حتی قبل از وی نیز به شمار می آید. منطق دانان از زمان ارسطو تقسیم مفهوم به کلی و جزئی را پذیرفته اند و معیار این تقسیم را بر قابلیت صدق مفهوم بر کثیر و عدم آن استوار ساخته اند. مفهوم جزئی را مفهومی که تنها بر یک مصداق قابل صدق است و قابلیت انطباق بر بیش از یک مورد را ندارد ؛ مانند سعدی ،کعبه و ... می دانند. مفهوم کلی را مفهومی که بر بیش از یک مصداق قابل صدق است و قابلیت انطباق بر بیش از یک مورد را دارد؛ مانند انسان، واجب الوجود و ... می دانند و بین کل که مرکب از اجزاء است و در مقابل جزء قرار می گیرد با کلی که مفهومی است که افراد متعدد را شامل می شود فرق دانسته اند. وقتی قضیه ای مانند « انسان کلی است » را در نظر می گیریم سه اعتبار برای کلی قابل تصور است: الف) «انسان» انسان از آن جهت که انسان است با قطع نظر از کلیت و عدم کلیت ، که این ذات و حقیقت و ماهیت در ذهن به وجود ذهنی موجود می شود ؛ یعنی در ذهن تصور می شود و در خارج نیز در ضمن علی، زینب و ... قابل تحقق است ، این همان کلی طبیعی است. ب ) «کلی» کلی به معنای مفهوم قابل صدق بر مصادیق متعدد با قطع نظر از اینکه انسان باشد یا غیر انسان ؛یعنی کلی را بدون ملاحظه چیزی که متصف به کلیت باشد کلی منطقی است ، جایگاه تحقق آن ظرف ذهن است. ج ) «انسان کلی» اگر انسان را مقید به قید کلیت نمائیم که نه انسان به تنهایی ملاحظه شود و نه کلی از آن جهت که کلی است ، بلکه انسان با وصف قابلیت صدق بر مصداق های مختلف و متعدد لحاظ شود ؛ کلی عقلی است ، جایگاه تحقق آن ظرف ذهن است. بر خلاف کلی منطقی و عقلی ، موطنی که کلی طبیعی در آن ثبوت دارد، کانون اختلاف است، برخی تنها به ثبوت ذهنی آن قائل اند و برخی آن را علاوه بر ذهن ، در خارج نیز موجود می دانند ، در این پژوهش بحث برسرکلی طبیعی است.

کلی را از دو جنبه می نگرند: الف) هستی شناسی: در باره ی نحوه ی وجود کلی بحث می کند ، مساله کلیات وقتی با سوالاتی چون آیا کلی طبیعی وجود خارجی و حقیقی دارد یا خیر روبه رو شد بحث برانگیزتر شد. متکلمان به طرح و نفی وجود کلی طبیعی در خارج پرداختند و منظور از وجود کلی طبیعی را وجود افراد و اشخاص می دانستند و اتصاف آن به وجود را مجازی می شمردند و مطابق نظرشان انسان در خارج وجود ندارد بلکه افراد انسان در خارج وجود دارند. ملاصدرا در موارد مختلف نظر متکلمین را مردود دانسته ، قائل به وجود و تحقق کلی ها در خارج است ولی کلی را در ضمن فرد موجود می داند. در نظر وی آنچه بالذات متحقق است وجود است وکلی طبیعی به تبع آن موجود است. ب) معرفت شناسی: در باره ی نحوه ی آگاهی ما از مفاهیم کلی و همچنین چگونگی ساخته شدن آنها در ذهن سخن می گوید. متکلمان در نسبت بین ماهیت و مفاهیم کلی و متعلقات و چگونگی حصول آنها در خارج ، ملاک و مطابقت عین و ذهن را اتحاد ماهوی این دو می دانند و ماهیت که گاهی به نحو لا بشرط اخذ می شودکلی طبیعی است که در اثر تجرید مفاهیم جزئی پدید می آید. ملاصدرا علم فطری به کلی ها را غیر قابل پذیرش و نظریه ی تجرید را نظریه ای ناموفق در ادراک کلیات و بحث تعالی کلیات را مطرح می کند .