گفتمان سازی: قطعه گمشده پازل دسترس پذیری در گردشگری

16 فروردین 1403 - خواندن 11 دقیقه - 75 بازدید












 فراغت از ارزشمندترین جلوه ­های آزادی بشری است و مجموعه فعالیت­ های صورت گرفته در آن از جمله سفر و گردشگری به مثابه حقی مسلم برای آحاد جامعه به شمار می­ روند. با این همه، برنامه­ ها و امکانات مربوط به گردشگری برای همگان به­ گونه­ای یکسان در دسترس و مورد استفاده نیست و آحاد جامعه قادر به کسب تجربه­ای سهل و مطلوب از سفر و گردشگری نیستند. این در حالی است ­که در سال 1980 سازمان جهانی گردشگری در اعلامیه مانیل وظیفه ارائه بهترین دسترسی و اقدامات غیرتبعیض­آمیز گردشگری را تنظیم کرد. همچنین، در سال 1991، سند ایجاد فرصت­های گردشگری برای معلولان تصویب شد و همچنان شاهد عدم دسترسی مطلوب افراد دارای نیاز­های خاص به خدمات سفر و گردشگری هستیم. با این همه همچنان شاهد آنیم که گروه هدف گردشگری در دسترس، در افکار عمومی جامعه به اشتباه به افراد دارای معلولیت محدود شده است. این در حالی است که گروه هدف گردشگری در دسترس در بردارنده گروه­های جمعیتی دیگری چون سالمندان، زنان باردار، مادرانی که با کالسکه نوزاد سفر می­کنند و حتی افرادی که با زبان معیار آشنایی ندارند، است. گرچه نمی­توان منکر ان شد که نطفه اولیه مباحث دسترس­پذیری در گردشگری با عطف توجه بر افراد دارای معلولیت و تغییر گفتمانی در مفهوم معلولیت ایجاد شده است. به عبارتی تغییر گفتمانی از محرومیت­ های ناشی از معلولیت به مثابه ویژگی ذاتی و فیزیولوژیک به پدیده­ای اجتماعی و ساختاری، بسترساز گفتمان گردشگری دسترس­پذیر(Accessible tourism) بوده است.

فراتر از نگرش فیزیولوژیک (کاراندام ­شناسانه)و با اتکا به رویکرد حق­مدار، می­ توان مدعی شد که معلولیت ویژگی ذاتی افراد نیست که بدین واسطه ایشان را از مشارکت فعالانه در جامعه باز می­دارد؛ بلکه بیش از همه ریشه در تبعیض­ های تحمیل شده از سوی جامعه در محیط اجتماعی و فیزیکی دارد که توانایی افراد را برای استقلال محدود می­ سازد و در کنش متقابل بین آسیب­های فردی و پاسخ­ های جامعه به آن­ها در تقلیل انتظارات نقشی، تعصبات، قوانین غیردوستانه و سیاست­ های تبعیض ­آمیز تجلی می­ یابد.

در راستای ارائه تعریفی از دسترس­پذیری، می­توان به تعریف دارسی و دیکسون(2009)اشاره کرد. ایشان (2009) با اتخاذ رویکردی جامع به گردشگری در دسترس، این شکل از گردشگری را مشمول کودکانی که غالب حرکات آنها با وسایلی کمکی چون کالسکه صورت می­پذیرد، معلولان جسمی/ حرکتی، روشندلان و سالمندان می­دانند دارسی و دیکسون، 2009به نقل از آهنگران و همکاران،1393: 3) . به طور کلی با طرح گفتمان دسترس­ پذیری مقاصدگردشگری متفاوتی دست به اتخاذ تدابیر و سیاست­ هایی به منظور پیاده­ سازی دسترس­پذیری گردشگری زده­اند. فارغ از آن که سرلوحه اقدامات عملی شماری از آن­ها سیاست گذاری­ها، پژوهش ­ها و برنامه­ ریزی­ های متقنی بوده است، شمار دیگری از مقاصد صرفا به تقلید از اقدامات سایر مقاصد گردشگری دست زده­اند. از نشانه­های بارز این مساله می­توان به رفع چالش ­ها و نیاز­های گروه هدف به صورت ساختاری و غفلت از چالش­های فرهنگی-اجتماعی اشاره کرد.

نکته حائز اهمیت در پیاده ­سازی گردشگری در دسترس، پیاده­سازی الزامات آن به­صورت رنجیروار و رعایت تقدم و تاخر یا همزمانی آن­ها است. بدیهی است که اتخاذ تدابیری به­منظور رفع موانع فیزیکی و تسهیل تردد گروه هدف( چون تعبیه رمپ­ها، سطوح شیبدار،بالا­بر­ها، تعبیه راهنمای صوتی/بریل مسیر و...) بدون مرتفع کردن موانع فرهنگی-اجتماعی ضامن پایداری گردشگری در دسترس نخواهند بود. به عبارتی لازم است در راستای تحقق تام و پایدار دسترس­پذیری، در وهله نخست به شناسایی مجموعه چالش­ها و نیاز­ها پرداخته شود و در گام دوم به مرتفع کردن مجموعه چالش­ها به صورت زنجیروار پرداخته شود. به زعم شفیعی و همکاران(1393) موانع و محدودیت­های مرتبط با افراد دارای معلولیت را می­توان در چهار دسته موضوعی کلی تقسیم­بندی کرد. این موانع عبارت اند از موانع ذاتی، موانع محیطی، موانع اقتصادی و موانع تعاملی. محققان و نظریه­پردازان دیگر نیز در خصوص شناسایی موانع و محدودیت­های افراد دارای معلولیت به ارائه نتایج ارزنده­ای دست زده­اند که تشریح همه آن­ها در نوشتار پیش­رو ممکن نخواهد بود. به­ طور کلی می­توان مدعی شد افراد دارای معلولیت در کسب تجربه مطلوب از سفر با موانع متعددی مواجه­اند که طبق تحقیقات و مطالعات صورت گرفته بخشی از آن­ها درونی و بخش کلان­تری بیرونی است. احساس شرم، ناتوانی، بی­هویتی اجتماعی و... در زمره عوامل درونی می­ گنجند که بعضا کسب تجربه مطلوب از سفر را برای این گروه جمعینی با خلل مواجه می­ کنند. موانع فیزیکی، تعاملات اجتماعی نادرست سایرین با افراد دارای معلولیت، عدم بسط گفتمان گردشگری به مثابه حق، تجهیز نبودن مراکز اقامتی و خدماتی نیز در زمره موانع بیرونی می­گنجند.

بدیهی است که میان این دو دسته از موانع می­تواند رابطه­ ای علی برقرار باشد. بدین معنا که در شرایطی عوامل بیرونی چون تعاملات نا­درست سایرین با گروه هدف یا موانع فیزیکی می­توانند به ظهور و بروز موانع درونی چون احساس شرم یا بی­هویتی اجتماعی منجر شوند و در شرایطی نیز عوامل درونی می­توانند با میانجی­گری عدم تمایل به سفر مانع درک صحیح فعالان حوزه گردشگری و رفاهی از نیاز­های گروه هدف شوند. در هر صورت و هر شکلی از این ارتباط علی، آنچه در این میان به مثابه علتی جدی خودنمایی می­کند؛ فقدان بسط گفتمان دسترس­پذیری و گردشگری به مثابه حق است. نکته حائز اهمیت در ارزیابی سیاست­ دسترس­پذیری مقاصد گردشگری، آن است که بخش اعظمی از توجهات به رفع چالش­های فیزیکی معطوف است و فقدان گفتمان دسترس­پذیری و رفع چالش­های به عدم پایداری طرح­های دسترس­پذیری و کسب تجربه­ای مطلوب از سفر به واسطه گروه هدف منجر می­ شود. این فقدان گفتمانی می­ تواند از ستم زبانی تا غفلت غیرعامدانه از تجهیزات مورد نیاز افراد دارای معلولیت در مراکز اقامتی و خدماتی را در برگیرد. در ادامه به ارائه شماری از راهکارهای دستیابی و نهادینه­سازی گفتمان گردشگری به مثابه حق و گردشگری در دسترس پرداخته می­شود:

1. اصلاح ادراک اجتماعی نادرست از معلولیت

بدیهی است که ارتباط میان اشکال گردشگری و الگو­های پذیرفته­شده معلولیت ارتباطی است دو سویه. در حالی که بسیاری از ستم­های زبانی برخاسته از ادراک اجتماعی از مفهوم معلولیت می­تواند مانع شکل­گیری الگوهای گردشگری در دسترس و تقاضای این گروه جمعیتی در راستای کسب تجربه­ای مطلوب از سفر شود، الگوی نامتناسب با نیاز­های معلولین نیز می­تواند به شکل­گیری ادراکات اجتماعی نادرست از معلولیت منجر شود و توسعه و اشاعه گفتمان دسترس­پذیری را با خلل مواجه کند. دارسی و بوهالیس(2011) به روشنی دریافته­اند که ادراکات اجتماعی نا­درست از مفهوم معلولیت و به دنباله آن ستم­های زبانی و برچسب­زنی­ها به ادامه محرومیت­های اجتماعی در این گروه جمعیتی دامن می­زند. با عنایت به نقش شایان توجه ادراک اجتماعی در محرومیت نهادینه شده افراد دارای معلولیت، لازم است با سیاستگذاری­ها برنامه­ریزی­های دقیق و متقنی، در راستای بازنمایی و به­کارگیری توانمندی­های افراد دارای معلولیت و گفتمان­سازی در خصوص گردشگری به مثابه حق گام برداریم.

2. ارائه خدمات گرشگری به گروه هدف نیز می­توان گام موثری در شکل­گیری صحیح و به­جای گفتمان دسترس­پذیری باشد. ارائه این خدمات می­تواند در قالب مدیریت و راهنمایی پاراتور­ها یا در قالب تورهای معمول در حال اجرا در زمان فعلی باشد. به عبارتی اجرای این تور­ها و ارائه خدمات متناسب با گروه هدف می­تواند علاوه بر جلب توجهات به نیاز­های این افراد در سفر، تصورات و ادراک اجتماعی نادرست از معلولیت را اصلاح کند و جنبه­هایی از توانمندی افراد با ویژگی­های خاص را توام با نیاز­ها و چالش­های ایشان در خصوص کسب تجربه­ای مطلوب از سفر به تصویر بکشد. این اقدام را در صورت اجرای صحیح می­تواند یکی از متقن­ترین راه­ها برای اثرگذاری بر نگرش افراد از جمله سیاستگذاران است. این گام به­روشنی می­تواند به ساده­سازی زبان پرچالش دسترس­پذیری منجر شود.

3. مطالبه­گری:مطالبه دسترس­پذیری خدمات گردشگری به کفتمان­سازی در خصوص دسترس­پذیری و حق گردشگری می­انجامد. به عبارتی مطالبه­گری توجهات احاد مردم، برنامه­ریزان، سیاستگذاران و فعالان حوزه گردشگری را به حق مسلم گروه هدف در خصوص سفر و گردشگری، نیازهای ویژه ایشان وچالش­های سفرشان معطوف می­کند و بستری را برای خلق و اشاعه گفتمان مورد نظر در جامعه فراهم می­کند. در یک نگرش کلی، دسترسی را می­توان امکان بهره­مندی تام از شرایط/ خدمات در نظر گرفت. دسترس­پذیری به خدمات گردشگری دارای زیرشاخه­های متعددی است که از جمله آن­ها می­توان به دسترسی فیزیکی، دسترسی حسی، دسترسی فکری، دسترسی مالی و دسترسی عاطفی/ نگرشی اشاره کرد. در حالی که دسترسی فیزیکی متمرکز بر رفع موانع فیزیکی و تسهیل امکان تردد افراد دارای معلولیت به واسطه نصب رمپ، نرده، آسانبر و... است؛ دسترسی حسی بر امکان درک و شناخت افراد از تجربه سفر و گردشگری معطوف است. دسترسی فکری نیز متوجه تناسب سطح دغدغه­های مخاطبان با امکانات و خدمات گردشگری در مقصد و در طول مسیر است و به این سوال کلیدی می­پردازد که آیا درک مقصد برای افرادی که پیش­زمینه اطلاعاتی ضعیفی دارند، سهل و ممکن است و ایا افراد با هر سطحی از توانایی درک و یادگیری قادر به دسترسی به اطلاعات مقصد هستند؟ دسترسی مالی نیز ناظر بر امکان بهره­برداری مخاطبان از خدمات سفر و گردشگری با سطوح متفاوتی از استطاعت مالی است. دسترسی عاطفی/نگرشی نیز با دغدغه جذب و اغناء افراد با طیف متنوعی از دیدگاه­ها در بستر گردشگری مسئولانه و آگاهانه ممزوج است.

علاوه بر این گفتنی است گفتمان­سازی در این خصوص تنها با اقدامات نهاد­های دولتی/خصوصی در سطح کلان و میانه پایدار نخواهد ماند و صحیح­تر آن است در سطوح خرد نیز افراد ضمن شناسایی مسئولیت اجتماعی خویش در این خصوص در هیئت راهنمایان گردشگری، محققان حوزه رفاهی و گردشگری و... به ایفای نقش در خصوص بازنمایی اهمیت این تکه مفقوده از پازل گردشگری و بسط گفتمان گردشگری به مثابه حق در تکمیل زنجیره اقدامات موثر در راستای گفتمان­سازی و دسترس­پذیری مشارکت کنند. به عنوان نکته پایانی تاکید می­شود که گفتمان­سازی در راستای حقوق احاد جامعه به­منظور کسب تجربه­ای مطلوب از سفر و گردشگری و دسترس­پذیری خدمات گردشگری تا حد زیادی وابسته به جریانات سیال علمی و عملی است و این امر جز با همیاری و همسویی اقدامات افراد و نهاد­ها در سطوح خرد/ کلان/میانی به­گونه­ای زنجیروار محقق نخواهد شد.

منابع:

شفیعی، زاهد، ترابی فارسانی، ندا و پرنده خوزانی، بهنوش )1393 .)مقدمهای بر گردشگری دردسترس )گردشگری برای ناتوانان(. اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری ا صفهان.

Buhalis, D., & Darcy, S. (2011). Accessible tourism: Concepts and issues. Bristol: Channel View Publications.

سیاستگذاری گردشگریگردشگری برای همهزهرا راجیگردشگری دسترس پذیرگفتمان گردشگری