همسنجی اقتدار کیخسرو با گشتاسپ از منظر تئوری پراتیک بوردیو

21 فروردین 1403 - خواندن 3 دقیقه - 81 بازدید

جایگاه سرمایه های اقتصادی و اجتماعی در پادشاهی کیخسرو و گشتاسپ متفاوت است. چگونگی بهره گیری از انواع سرمایه، ملاک اقتدار شاه محسوب می شود. دلبستگی گشتاسپ به قدرت، متکی بر در اختیار داشتن سرمایه ی اقتصادی است که قادر نیست ضامن بقای جامعه باشد. حال آنکه سرمایه ی اجتماعی کیخسرو منبع حقیقی کارگزاری موثر در جامعه به شمار می رود. به هرروی، آنچه که محرک کارکرد سرمایه هاست، عادت واره های مرتبط با جایگاه فرد در اجتماع است. رابطه ی دموکراسی دین بهی که سازماندهی خاص را می طلبد، با عملکردهای اجتماعی و فرهنگی پادشاهی گشتاسپ تناسب ندارد. یافته ها نشان می دهد که سرمایه ی فرهنگی در پادشاهی او مستلزم صرف زمان، جهت پروردن سرمایه های اجتماعی است و سرمایه ی اقتصادی در راستای خدمت به اجتماع به کار نمی رود؛ با القای باور قداست دین بهی و اثر بخشی آن، راه را برای سرکوب موانع جهت وفور قدرت باز می کند. درحالی که این سرمایه برای کیخسرو آخرین بعد مشروعیت بخشی قدرت اجتماعی است و سرمایه ی فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی را تامین می کند. تضاد بین میزان سرمایه ها و تغییرات حاصل از بهره وری آنها در شکل نشان می دهد، سرمایه ی اجتماعی که در اختیار کیخسرو است، در تقابل سرمایه های اقتصادی گشتاسپ همانند زاویه ی قائمه عمل می کنند. در مفهوم ضمنی، عادت واره ها تعیین کننده ی روابط اجتماعی و پیدایش موقعیت کنشگران هستند. در پادشاهی گشتاسپ باتوجه به تملک مالی، کمترین بسامد از سرمایه ی فرهنگی و عدم فضایل اکتسابی در حالت درونی شده ی آن است. ضمن اینکه در حکومت کیخسرو سرمایه ی فرهنگی همسو با سرمایه ی نمادین بنیان قشربندی اجتماعی را تثبیت می کند. باتوجه به شکل، نظریه-ی پراتیک بوردیو تعادل لازم را در اقتدار کیخسرو آشکار می سازد و در مقابل کاربرد این مولفه ها در اقتدار گشتاسپ بیشتر است. به طور کلی، تباین مبرهن گشتاسپ و کیخسرو نشان می دهد ضعف سرمایه ی فرهنگی و برجستگی سرمایه ی اقتصادی، از اعتبار سرمایه های اجتماعی در میدان قدرت می کاهد و وفور عادت واره ها حکومتی را که کیخسرو به لهراسپ می سپارد، از حالت مطلوب خارج می کند.

قدرت، کیخسرو و گشتاسپ، بوردیو، عادت واره، سرمایه.

قدرت، کیخسرو و گشتاسپ، بوردیو، عادت‌واره، سرمایه.