بررسی نگرش های عرفانی در رمان اسفار کاتبان اثر ابوتراب خسروی

مقاله را با این سوال آغاز می کنیم که نگرش های عرفانی چگونه و با چه مولفه هایی در رمان اسفارکاتبان نوشته ابوتراب خسروی نهفته است؟ این نگرش ها چیستند و چه تفاوتی با نگرش های سنتیعرفان و معنویت های جدید دارند؟ در جهت پاسخ به این سوال ها ابتدا نگاهی به زندگی و سبکنوشتاری ابوتراب خسروی داریم که بیان شده است وی از شیوه سنتی داستان نویسی گذر کرده وسبک وی نزدیک به پسامدرنیسم است.در قسمت دوم مقاله به بحث قدیس و اولیاءالله می پردازیم وگفته شده که قدیس می تواند همان حکمت خالده یا خرد جاویدان مشترک در میان ادیان و اعصارتاریخ باشد.در قسمت سوم که مهمترین بخش مقاله است به مساله تناسخ و معاد در داستان اسفارکاتبان و رابطه معاد و تناسخ پرداخته شده است.