نقش و رسالت سه نهاد (دانشگاه، آموزش و پرورش و حوزه علمیه) در تربیت دانش پژوه تمدنی و رشد سبک زندگی اسلامی ایرانی

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 122

فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

این مقاله در بخشهای موضوعی زیر دسته بندی شده است:

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

FFSC02_036

تاریخ نمایه سازی: 19 بهمن 1400

چکیده مقاله:

آموزش، مسیر بازسازی ریشه های فرهنگی را به روی یک ملت می گشاید. در شرایط کنونی یکی ازشاخصه های کشورهای در حال توسعه را مساله فرهنگ" و به ویژه نقش نظام آموزش عالی درآن می دانند. آموزش با سرنوشت انسان در زندگی آینده پیوند خورده است.از سوی دیگر ، نباید از تاثیر مهم فرهنگ درجامعه سازی نیز غفلت ورزید . هر جامعهی برای پایداری خود نیازمند فرهنگ سازی است ؛ چراکه بدون عنصر فرهنگ یکی از اصلی ترین شالوده های جامعه بشری استوار نخواهد شد .بی تردید، از آن رو که نظام آموزش عالی نیزیکی از ارکان مهم فرهنگی و جزئی از آن به حساب می آید ، باید به نقش کلیدی آن درجامعه سازی توجه ویژه داشت.نه تنها کشور های در حال توسعه؛ بلکه هر کشور و جامعه در دنیای امروزی نمی تواند از تاثیر مهم فرهنگ در رشد و پیشرفت جوامع دور باشد.در عصر حاضر بسیاری از امکانات مادی ونیرو های انسانی در خدمت آموزش قرار گرفته است هر ملت ، قوم و گروه اگر بخواهد با عزت زندگی کند و قدرت ایستادن سرپای خود راداشته باشد ، باید دارای اشخاص آگاه ، باسوادو بادانش کافی در رشته های تخصصی باشد.اندیشمندان جهان به این نتیجه رسیده اند که اگرجامعه می خواهد به سمت توسعه پایداراقتصادی برود و شرایط ایده آلی داشته باشد بایداز نظر فرهنگی و علمی به رشد و بالندگی برسد .سوق دادن دانش پژوهان و دانشجویان به سوی فرهیختگی و بستن راه های نفوذ فرهنگ های بیگانه بر عهده استادان و پشتبانی نهاد های مسوول آموزشی از ایشان است.شاید در همه موضوعات زندگی کشور عنوانی به بزرگی ، عظمت و سهمگینی تحصیل نباشد .تحصیل و آموزش یعنی دو عامل انسان سازیکه باید ایجاد سازگاری بین زندگی مادی ومعنوی را جا بیندازد و نیروهایی معنوی واخلاقی و انسان هایی را که در دنیای امروززندگی می کنند ، تربیت کند که متناسب با جامعه امروزی باشند و برای این کار باید انسانی تربیت شود که گرایش های معنوی در او قویتر از گرایش های نفسانی باشد و عقل او بر هوسش غلبه کند. وظیفهآموزش و تحصیل به رده های بلند تربیت نیروی آگاه، کارآمد و متعهد برای کشور است .آموزش می تواند موجب شکوفایی سایربخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شودو این استعداد و توانایی تن ها با تقویت نهاد های آموزشی ایجاد می شود. با مطالعه در سرنوشت وسیر صعودی کشور های پیشرفته متوجه نقش مهم آموزش در ارتقا و به فعالیت رسیدن استعداد سایر بخش های این کشور ها می شویم .براساس مطالعات کارشناسان اقتصادی ،شکوفایی اقتصاد و صنعت جاپ آن مرهون نظام آموزشی این کشور بوده و آن ها نیز به این مساله اذعان می دارند. آموزش باید روحیه تولید علم ،اختراع، پیشرفت و کسب آگاهی را گسترش دهد.تحصیل و آموزش زمینه ساز رشد فکری واخلاقی انسان های یک جامعه پویا است.آموزش، تنها راه کمال انسان به سوی سعادت وخوشبختی است . اهمیت نقش آموزش درتربیت نیرو های متخصص، دانشمند و آشنا به علوم جدید بسیار حایز اهمیت است ، اگر ما بخواهیم بمانیم و کرامت داشته باشیم و آلت دست دیگران نشویم ، هیچ راهی نداریم جز اینکه از علوم تجربی ، تکنولوژی و دستاورد های مثبت جامعه بشری استفاده کنیم ، یکی از وظایف مهم نظام آموزش کشور تربیت انسان های « خودباور » و نه دارای غرور کاذب » است. باید تربیت کننده انسان هایی باشیم که بدانند ریشه درگذشته دارند، اما در دنیای امروز زندگی می کنند و باید به آینده بیندیشند.همیشه قدرت ها از هرنوعش ، اگر بخواهند برکسانی مسلط باشند و آنگونه که دلشان می خواهد با آنان رفتار کنند بدون اینکه صدای مخالفی بشنوند و یا اعتراضی بلند شود ، سعی می کنند جامعه مورد نظر را بیسواد و ناآگاه به حقوقشان نگهدارند و تا جایی که بتوانند امکانات آموزشی را دریغ می نمایند؛ ولی بایددانست که قدرت حاکم بر جامعه آگاه یا باسواد، قدرت محدود و مشروط است؛ زیرا اطلاعات بیش از هر چیز دیگر به ایجاد وتقویت روحیه انتقادی منجر می شود . برای اینکه همیشه پیروز بود ، بایست نظام آموزشی کشور را به روز نگهداشت و با بررسی کارشناسانه، زمینه لازم را برای رسیدن به اهداف مناسب آموزشی و آماده کردن افراد برای زندگی و تامین آینده فراهم نمود؛ زیراآموزش نیازمند تحول است و تحول درآموزش ، جامعه ساز است.در نهایت ، علم و ایمان دو بالی هستند برای سیرصعودی انسان ها و شکوفا نمودن وجود انسان برای رسیدن به کمال.جامعه، وجه مادی و ظهوری فرهنگ است. فرهنگ مجموعه ای از اندیشه ها، آداب، سنت ها، ادبیات، هنر، اسطوره ها، عقاید، آیین و رفتاری است که جامعه ای را از جوامع دیگر متمایز می کند. جامعه به حوزه خلاقیت انسانی مرتبط با فن آوری و علم اشاره می کند. خط، فن آوری، علم، شهرسازی و قوانین مدنی و مقررات پیچیده و سامان یافته اجتماعی، عمومی ترین معیارهای شناخت جامعه است.در حقیقت، جامعه توصیف کننده فرهنگ یک جامعه پیچیده و بزرگ است. جامعه ها از درون فرهنگ ها بیرون می آید، از این رو تنها جوامعی قادر به داشتن جامعه یا جامعه بزرگ هستند که از فرهنگ غنی برخوردار باشند که دربرگیرنده ادبیات، هنرهای تخصصی و حرفه ای، معماری، مذهب سازمان یافته و رسوم و سنت های پیچیده ای است که همه اینها در خدمت توسعه یک جامعه خاص هستند. طبیعت جامعه چنان است که همواره می خواهد گسترش بیابد و افراد بیشتری تابع آن شوند.