بررسی کیفری معاصر اززندان زدایی تا سزاگرایی
سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 168
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
ARHIS05_017
تاریخ نمایه سازی: 24 فروردین 1401
چکیده مقاله:
ساختار قدرت دولت -کشور اصلی نقش بسزایی در پیدایش یا عدم پیدایش دولت -کشورهای خودخوانده ایفا می نماید.مثلا نظام فدرال، هر سطح از حاکمیت سیاسی ، ارتباط مستقیمی با ساکنان دولت -کشور از هر نژاد، قوم و مذهبی که باشند برقرار می سازد. به همین دلیل می توان گفت که این سیستم نسبت به سایر ساختارهای قدرت از قبیل سیستم تمرکز و یا غیره بار دموکراتیک بیشتری را با خود حمل می کند. توزیع عمودی قدرت سیاسی ، نه تنها زندگی صلح آمیزتری را برای گروه های مختلف ساکن ، فراهم می سازد، امکان آن را نیز به وجود می آورد که بسیاری از مناقشات و اختلافاتی که ممکن است بین ایالت ها و دولت مرکزی و یا بین ملیت ها و اقوام مختلف بروز می کند، با استفاده از مکانیزمهای سیاسی و قضایی هماهنگ کننده نظام فدرال، از طریق گفتگو و ابزار قانونی مناسب حل و فصل شود. نتیجه آنکه یک دولت -کشور فدرال ضمن پخش قدرت سیاسی به شکل عمودی ، هم از جامعیت قدرت مرکزی و هم از هویت و جامعیت ایالت ها که مولفه های آن هستند، دفاع کرده و به هر یک از آنها قدرت و اختیارات لازم برای حل مشکلات دولت -کشور را از طریق هماهنگی با هم می دهد و ساکنان را در ارتباط نزدیک تری با تصمیم گیری ها قرار می دهد. نظامی که به بهترین نحو می تواند پاسخگوی تمامی نیازهای اجتماعات درونی خود باشد و زمینه بروز اغتشاش و جنبش های جدایی طلب را به حداقل برساند. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی سعی در بررسی نقش ساختار قدرت دولت-کشور اصلی در پیدایش دولت-کشورهای خودخوانده شده است.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
فرشته سلگی
دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران