منبع احتمالی یکی از بن مایه های داستان مزدک و مزدکیان در شاهنامهو در سیرالملوک نظام الملک

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 177

فایل این مقاله در 10 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CSPL01_002

تاریخ نمایه سازی: 5 شهریور 1401

چکیده مقاله:

قباد ساسانی در سال ۴۸۸ میلادی به سلطنت رسید و در سال ۴۹۶ اشراف او را خلع کردند و او به هفتالیان پناهنده شد و بعد از دو سال با کمک ایشان دوباره بر تخت سلطنت مسلط شد و از ۴۹۸ تا ۵۳۱ که در گذشت، در ایران با قدرت حکومت کرد. داستان مزدک و انقلاب او در زمان قباد روی می دهد و از حکایاتی است که هم در شاهنامه فردوسی و هم در متون تاریخی و ادبی فارسی و عربی به تفصیل روایت شده است (مثلا نگاه کنید به کلیما ۱۳۷۱). طبعا چون به گزارش منابع اسلامی آیین مزدک برخی خصوصیات مرام کمونیستی، یعنی اشتراک اموال را واجب می دانسته، در میان روشنفکران ایرانی قرن بیستم، و بخصوص در بین ایران شناسان اروپای شرقی و روسیه شوروی سابق از محبوبیت خاصی برخوردار بوده است. این محبوبیت کمابیش ادامه دارد؛ اما در سال ۱۹۸۲ میلادی (۱۳۶۱ ش) هاینتز گاوبه (Heinz Gaube) ایران شناس آلمانی دانشگاه توبینگن، با بررسی گزارش های منابع اسلامی و مقایسه آن ها با روایات بیزانسی و سریانی، صحت اقوال مورخین اسلامی را در مورد مزدک و قباد به چالش کشید (Gaube ۱۹۸۲). به نظر او روایات کتبی مسلمانان که بیش از سه قرن پس از دوران سلطنت قباد تدوین شده، با افسانه ها و جعلیات بسیاری آمیخته است؛ درحالی که روایات بیزانسی و سریانی که مولفان آن ها یا با قباد همعصرند و یا به زمان او بسیار نزدیک، قابل اطمینان تر هم هستند. مثلا گزارش های یک مورخ سریانی موسوم به جاشوای دروغین (Pseudo-Joshua the Stylite) که در سال ۵۰۷ میلادی تالیف شده و از جنگ های قباد با بیزانس که میان سال های ۵۰۲-۵۰۶ میلادی درگرفت یاد می کند، همچنین آثار مورخ بیزانسی، پروکوپیوس (Procopius c. ۵۰۰-۵۷۰) که خودش شاهد عینی جنگ های ایران و بیزانس در سنوات ۵۲۷-۵۳۱ میلادی بوده است، و یا آنچه که آگاثیاس (فوت ۵۸۲ میلادی) که هم به نوشته های پروکوپیوس و هم به اطلاعاتی که یکی از مترجمین مسیحی دربار ساسانی از آرشیوهای رسمی آن دربار نقل کرده دسترسی داشته، از نظر صحت مطالب قابل اطمینان ترند (Crone ۱۹۹۱, p.۲۱). به این اطلاعات می توان نوشته های خطیب و مورخ دیگر بیزانسی جان مالالاسی (John of Malalas ۴۹۰-۵۷۸)، را نیز افزود. آنچه که مسلم است، قباد در منابع فارسی و عربی شخصیتی ضعیف و نابسامان دارد. درحالی که پروکوپیوس که شاهد عینی جنگ های بیزانس با قباد بوده است صریحا می نویسد که قباد در میان پادشاهان ایرانی از نظر درایت و لیاقت نظیری ندارد (Gaube ۱۹۸۲, p. ۱۲۰). با توجه به ارزیابی پروکوپیوس که در مقام یک مورخ بیزانسی با قباد و ایرانیان دشمنی دارد و علیرغم این دشمنی، قباد را از دیگر شاهان ساسانی برتر می داند، نمی توان تصویری را که منابع مسلمانان از ضعیف النفس بودن قباد ترسیم کرده اند، تصویر صحیحی دانست. گاوبه روایت تواریخ مسلمانان را در مورد آشوبی که در اثر حمایت قباد از مزدک در زمان سلطنت او رخ داد قابل قبول نمی داند؛ زیرا اگر چنین آشوبی در شاهنشاهی ساسانیان رخ داده بود، لااقل یکی از منابع همعصر با قباد آن را متذکر می شد و حال آنکه هیچ یک از این منابع که برخی شاهدان عینی قضایا بوده اند و به روایات رسمی هم دسترسی داشته اند نه ذکری از مزدک دارند و نه نقلی از هرج و مرج در زمان قباد. بنابراین گاوبه معتقد است که یا مزدکی موجود نبوده است، و یا اگر بوده نقشی در انقلابات اجتماعی عهد قباد نداشته و کسی که عامه را بر اشراف شوراند، نه مزدک، بلکه شخص قباد بوده است. به زعم او، شخصیت مزدک بعدها توسط نوشیروان اختراع و به روایات سلطنت قباد افزوده شده تا قباد را از شوراندن عوام علیه اشراف تبرئه کنند و تقصیر را به گردن مزدک بیندازند. بنابراین آنچه در باب حوادث دوران پادشاهی قباد و شورش مزدک و مزدکیان می دانیم اصلی در واقعیت ندارد بلکه به شدت تحت تاثیر تبلیغات نوشیروان قرار دارد. گاوبه معتقد است که این روایات جعلی بعدا از طریق ترجمه متون پهلوی وارد تاریخ نگاری اسلامی شده است (Gaube ۱۹۸۲, pp. ۱۱۲-۱۱۳). در متون بیزانسی چیزی در باب مزدک نیست اما طبق متن سریانی جاشوای دروغین اصلاحات «کمونیستی» قباد به علت پیروی او از آرای مغی به نام زردشتقان صورت گرفت. پاتریشیا کرون(Patricia Crone ۱۹۴۵-۲۰۱۵) می نویسد که وجود چنین بدعتی در دین زردشتی از طریق یکی دیگر از منابع تاریخی سریانی قرن ششم میلادی که مبدع این آراء را یکی از مغان همعصر با مانی می داند نیز تایید می شود (Crone ۱۹۹۱, p.۱۲۴). به گزارش دینکرت، شخصی به نام زرادشت خروسکان، از اهالی فسا، بدعتی به وجود آورد که زنان و اموال باید مشترک باشند و منبع اصلاحات قباد آرای این شخص بود. این شخص در منابع اسلامی هم ذکر شده و این منابع او را پیشرو مزدک می دانند (Shaki ۱۹۷۸, p. ۲۹۲). علی ای حال متخصصینی که روایت مورخین اسلامی از داستان مزدک و قباد را درست نمی دانند معتقدند که اگر قباد پادشاه ضعیف النفسی بود، و اگر در زمان فرمانفرمایی او اوضاع داخلی ایران به آن خرابی و آشوبی رسیده بود که در گزارش های منابع اسلامی بیان شده، چطور قباد توانست سال ها با بیزانس بجنگد و حتی احترام مورخین دشمن را به خود جلب کند؟ در مورد مزدک نیز چون هیچ ذکری از او و فرقه او در منابع بیزانسی و سریانی معاصر با قباد وجود ندارد و این منابع فقط از فرقه ای به نام زردشتقان که به اشتراک زنان عقیده داشته است سخن گفته اند، ممکن است که این فرقه زردشتقان اصلا ربطی به مزدکیان نداشته و اشتراک زنان که از آرای زردشتقان بوده، بعدا در تواریخ اسلامی به مزدک و فرقه او بسته شده باشد. خلاصه این که ممکن است حرکتی که به منظور تقسیم اموال اشراف صورت گرفت و در منابع اسلامی به مزدک منسوب شده، فی الواقع سیاست شخص قباد بوده که می خواسته با مصادره اموال و تحدید قدرت اشراف از نفوذ ایشان بکاهد. بعد از مرگ قباد و به سلطنت رسیدن انوشیروان، برای این که تصویر منفی قباد را در ذهن اشراف و همچنین رابطه میان شاه و بزرگان ساسانی را اصلاح کنند، آن کارها را به مزدک منتسب کرده اند و حال آنکه مزدک اگر هم وجود داشته، یکی از پیروان مذهبمانی بوده است نه این که شخصا صاحب دین و آیین مشخصی باشد. البته گاوبه احتمال می دهد که ممکن است در مانورهای قباد علیه اشراف و موبدان شخصی به نام مزدک هم به نفع قباد فعالیت می کرده است و بعدا در روایات تاریخی زمان خسرو انوشیروان که در جهت بازسازی شخصیت قباد جعل شده، شخصیت این مزدک به آن مزدک کمونیست و معروف تواریخ مسلمانان تبدیل شده باشد (Gaube ۱۹۸۲, pp. ۱۲۱-۱۲۲).

نویسندگان

محمود امیدسالار

بازنشسته دانشگاه کالیفرنیا