رابطهی بین سوء استفاده از کودک، طلاق والدین و اختلالات روانی و تمایل به خودکشی

اهداف: تعیین اینکه تجربه ی سوء استفاده از کودک و طلاق والدین چگونه با سلامت ذهنی طولانی مدت در ارتباط هستند، بااستفاده از افراد بزرگسال به عنوان نمونه های ملی، پس از تنظیم متغیرهای جمعیت شناسی و آسیب شناسی روانی والدین.روشها: داده ها از پژوهش ملی مربوط به وجود همزمان دو بیماری گرفته شده است. مدل های رگرسیون منطقی برای تعییناحتمال تجربه ی اختلالات روانی و اندیشه های خودکشی گرایانه و سوء قصد بکار برده شدند. یافته ها : طلاق والدین به تنهاییپس از تنظیم متغیرهای جمعیت شناسی با اختلالات روانی همراه بود (AOR از ۳۰ / ۱ تا ۳۷ / ۲)، در حالیکه تنها سوء استفادهاز کودک با اختلالات روانی (AOR از ۳۹ / ۱ تا ۰۷ / ۶) و اندیشه های خودکشی گرایانه (AOR=۲/۰۸; ۹۵% CI=۱/۵۷-۲/۷۷)و سوء قصد (۹۵CI=۱/۰۲-۲/۳۱; AOR=۱/۵۴ %)، پس از تنظیم متغیرهای جمعیت شناسی، همراه بود. با این حال،در مقایسه با کسانی که تنها طلاق والدین و یا تنها تجاوز را تجربه کرده بودند، تجربه ی هر دو طلاق والدین و سوء استفاده ازکودک موجب افزایش قابل توجه احتمال PTSD در طول زندگی (۹۵CI=۶/۶۹-۱۴/۵۵ ؛% AOR=۹/۸۷)، اختلالرفتاری (۹۵CI=۲/۹۲-۵/۵۱ ؛% AOR=۴/۰۱) و اندیشه های خودکشی گرایانه (۹۵CI=۱/۸۴-۴/۰۸ ؛% AOR=۲/۷۴ )می شود. این نتایج با تنظیم متغیرهای آسیبشناسی روانی والدین کاهش یافتند.نتیجه گیری: هنگامیکه تجربه ی طلاق والدین با تجاوز به کودک همراه است، کاهش سلامت ذهنی نسبت به تنها طلاقوالدین و یا تنها سوء استفاده از کودک بسیار بیشتر است. بنابراین، طلاق والدین، مصیبتی است که نقش زیادی در کاهشسلامت ذهنی دارد به خصوص زمانیکه با سوء استفاده از کودک همراه باشد. آسیب شناسی روانی والدین این روابط را تضعیفکرد که نشان میدهد آن میتواند مکانیسمی برای توصیف رابط هی بین سوء استفاده از کودک، طلاق والدین و اختلالات روانیو سوء قصد به خودکشی باشد.