تحلیل ساختاری داستان کوتاه »مهتاب« از »گی دوموپاسان« بر اساس نظریه گریماس

نگاه ساختاری به آثار ادبی راهی بهتر برای دست یابی به عناصر درونمتنی است . »گریماس« از جمله منتقدان ساختارگرایی است که به فرمهای روایی و بررسی عناصر داستان و قوانین ترکیب آنها پرداخته است . او نیز مانند »تزوتان تودوروف« و »کلود برمون« با ابداع نظامی مبتنی بر نمایش شکل وارهای برای روایت ، طرحی بر مبنای چگونگی روابط بین کوچک ترین واحدها، پیشنهاد کرده است . مساله اصلی این پژوهش که به شیوه توصیفی - تحلیلی فراهم آمده، بررسی داستان کوتاه »مهتاب« اثر نویسنده فرانسوی »-رنه آلبرگی دو موپاسان-« بر اساس نظریه »روایت شناسی « گریماس است . اهمیت و ارزش این تحقیق به جهت ارزش ادبی نظریه گریماس و نیز جایگاه والای ادبی دوموپاسان و اهمیت و شهرت داستان کوتاه »مهتاب« اوست . مهم ترین پرسش آن است که داستان مهتاب تا چه حد و از کدامین زوایا با نظریه گریماس مطابقت دارد؟ براساس برآیند این پژوهش ؛ در پیرنگ این داستان ابتدا وضعیت متعادل برقرار است . سپس حادثه رخ می دهد. وضعیت اولیه دست خوش تغییر می گردد و قهرمان داستان برای رسیدن به تعادل تلاش می کند. بدین ترتیب ساختار روایی داستان مهتاب با نظریه گریماس منطبق است .