بررسی مولفه های اگزیستالیست در نمایشنامه شیطان و خدا اثر ژان پل سارتر و رمان ملکوت اثر بهرام صادقی

با پذیرش این نکته که اندیشه های فلسفی نویسندگان فرانسوی بر بعضی از نویسندگان ایرانی تاثیر به سزایی داشته است. این مقاله تلاشی است، در جهت بررسی مولفه های اگزیستانسیالیسم در اندیشه نویسندگان دو اثر شیطان و خدا اثر ژان پل سارتر و ملکوت از بهرام صادقی. در گفتار حاضر سعی گردیده تا به بررسی سیر تفکر و اندیشه سارتر و صادقی در مضامینی چون وانهادگی، اضطراب ودلهره، پارادوکس ها و کشمکشها، انتخاب، مسولیت و سرانجام آزادی بپردازیم و به ژرفنای متن نفوذ کنیم تا امکان واکاوی داستان گسترش یابد و شباهت ها و اشتراکات فکری دو نویسنده با بررسی این ابعاد که آیا انسان با باور مرگ خداوند در کنار عناصری همچون مرگ، عشق و زندگی میتواند ماهیت بیابد یا خیر و براساس آنچه که بنیان اصلی هر دو اثر را شکل می دهد دریابیم که انسان مسیول ساختن خویش است و با انتخاب و آزادی به زندگی صورتی جدید میبخشد و بدی و خوبی مطلق چیزی جز راه یافتن به حقیقت انسانی نیست و با تکیه بر ابزار تحلیلی به مطالعه همانندی فلسفی و مضامین و درونمایه های دو اثر مذکور پرداخته میشود.