شعر زمان

23 بهمن 1402 - خواندن 2 دقیقه - 127 بازدید



یک) اگر مستقر تحت جانبی هستیم که در آن ایدئالیسم کانتی قرار می پذیرد که همانا زمان را بدون وجود می خواند فارغ از ما چنانکه زمان و مکان قوالب آگاهی درونی ما هستند؛ و اگر زمان و مکان از روی منطق بر تجربه مقدم است؛ یعنی که ما پیش از هر گونه تجربه ای فهمی از زمان و مکان پیدا می کنیم؛ فرادیدمان گزارش می شود: زمان یا استمرار اصیل (=حقیقی) چنانکه برکسون از آن تعبیر ساخته است، در تخالف است با استمرار (duration) یا زمان فیزیکی (=علمی) یا زمان مکانی شده یا فهم روزمره از آن. در فراپشت دید ما، همچنان تعریف ارسطو سراینده ی حال چون حاضر است: «زمان اندازه ی تغییر است .»

حالی مصاف تاریخ گذاری زمان در پردازش، به مثابه یک برآورد هایدگری خود را در «اکنون» احضارکنان اظهار می کند. افق نگهداشتی که خود را در «اکنون» اظهار می کند «امروز» است. شعر زمان ما (=شعر امروز) «اکنون» را به سان یک گریز و نیز برخوردار از جایی دیگر در حاضرتر می زماند.


دو) به میانجی ترجمه ناپذیری، ترجمه کردن؛ در میان نشستن ترجمه ناپذیری در کار ترجمه: مترجم شاعر در فرآیند بازسرایی یک شعر براطلاق همانا ترجمه ناپذیری متن ترجمه شده را نیز خلق می کند. در اینجا «شاعربودن» مترجم، یک حد اصطلاحی است همچون سمت «بازسرایی» یک شعر که کار مترجم است.

شعر زمانترجمه‌ناپذیریاکنونبازسراییشعر جهان