عباس عبدشاهی
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد کشاورزی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان
1 یادداشت منتشر شدهبررسی مزیت ها و معایب الگوی کشت
بخش کشاورزی بهویژه در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، به دلیل سهمی که در تولید ناخالص ملی، اشتغال، تأمین امنیت غذایی جامعه و صرفهجویی ارزی بهخصوص در دوران تحریم دارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. مزیتهای نسبی طبیعی در تولید محصولاتی مثل زعفران، خرما و ...، وجود نیروی کار کافی در مناطق تولید محصولات کشاورزی و وجود نیروی متخصص تحصیلکرده در رشتههای مختلف کشاورزی از جمله پتانسیلهای این بخش مهم اقتصاد بهشمار میرود. این در حالی است که افزایش جمعیت و درآمد در طول زمان، تقاضا برای مواد غذایی بهویژه محصولات مبتنی بر بازار را افزایش داده و لزوم توجه و برنامهریزی در بخش کشاورزی را دوچندان کرده است.
محدودیت منابع تولید در بخش کشاورزی بهویژه نهاده مهم آب در کشور خشک و نیمهخشک ایران، بهینهسازی استفاده از نهادهها را به یک واقعیت غیرقابل انکار تبدیل کرده است. از سوی دیگر، بهدلیل وجود ریسکهای متعدد بهویژه ریسک ناشی از شرایط اقلیمی و متغیرهای اقتصادی، بازار محصولات کشاورزی و ریسکگریز بودن اغلب کشاورزان، برنامهریزی تولید در این بخش مهم اقتصادی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این رابطه، تعیین الگوی بهینه کشت یکی از علمیترین روشهای بهینهسازی استفاده از نهادههای محدود بخش کشاورزی است. هدف اصلی الگوی بهینه کشت، مدیریت ترکیب بهینه تولید محصولات کشاورزی بوده و با توجه به گستردگی جغرافیایی و اقلیمی کشور، ارائه الگوی کشتی که بر اساس قانون مزیت نسبی بتواند حداکثر بهرهبرداری مناسب را از عوامل و نهادههای تولید به همراه داشته باشد، امری اجتنابناپذیر است. به نظر ميرسد، الگوي کشت فعلي کشور، بیشتر متأثر از اقدامات گذشته و بر پايه منابع آب و خاک موجود بوده، هرچند مزيتهاي اقتصادي هم تا حدی مد نظر قرار گرفته است. با توجه به تغييرات سریع آب و هوایی، همچنین نوسان بالای متغیرهای اقتصادی در کشور و بهدليل رقابتی نبودن توليد بسیاری از محصولات کشاورزی، تولید برخی از این محصولات با چالشهايي مواجه بوده که برای غلبه بر آن، باید نسبت به تغییر الگوی کشت و حرکت به سمت الگوی کشت هوشمند اقدام کرد.
برنامهریزی تعیین الگوی بهینه کشت مانند هر نوع برنامهریزی دیگری در سه سطح راهبردی، ساختاری و عملیاتی صورت میگیرد. در سطح راهبردی که در سطوح بالای برنامهریزی صورت میگیرد، خطمشی کلی الگوی کشت تعیین شده و تصمیمات بنیادی و اساسی که بیشتر ناظر بر سیاستهای کلان کشور است، اتخاذ میشود. در سطح ساختاری نیز برنامه الگوی کشت، به تعیین ارجاعات مکانی که معمولاً واحدهای هیدرولوژیکی است، پرداخته و نوعی برنامهریزی منطقهای است که اهداف آن از درون مناطق و راهبردهای آن در ارتباط با برنامههای ملی تعیین میشود. در سطح عملیاتی نیز، اهداف مشخص و جزئی در راستای امکانات و محدویتهای مناطق و در جهت دو راهبرد فوق، تعیین میشوند. مهمترین گام در تصمیم تهیه الگوی کشت بهینه، تعیین هدف یا اهداف الگوست. مهمترین اهدافی که در این زمینه باید مدنظر قرار گیرند، میتوان به مزیتهای اقتصادی، سازگاری با شرايط اقليمي، بهرهداري بهينه از منابع توليد، تناسب با پتانسيلهاي منطقهاي، توجه به اصول پایداری توليد محصولات کشاورزي، ملاحظات زيستمحيطی، همسویی با سياستهاي کلان کشور و تأمين امنيت غذايي اشاره کرد. گام بعدی در تهیه الگوی کشت، توجه به محدودیتهایی است که برنامهریز در رسیدن به اهداف پیشگفته با آنها مواجه است که مهمترین آن، نهادههای تولید هستند. محدودکنندهترین نهاده، مهمترین نهاده در تعیین الگوی بهینه کشت محسوب میشود. بهعنوان مثال، در اکثر نقاط ایران، آب بهعنوان محدودکنندهترین عامل تولید قلمداد میشود. بنابراین بیشتر الگوهای کشت پیشنهاد شده توسط محققان بهدرستی تأکید خود را بر این منبع کمیاب قرار دادهاند. البته محدودیتهای دیگر نظیر محدودیتهای قانونی، زیستمحیطی، تناوب و هر نوع محدودیتی که واحد هیدرولوژیکی یا منطقه مورد بررسی با آن مواجه است هم باید در تعیین الگو مدنظر قرار گیرند. پس از تعیین اهداف و تصریح محدودیتها، لازم است الگو را حل کرده و پاسخهای بهینه که معمولاً سطح زیرکشت هر کدام از محصولات است را بهدست آورد. خوشبختانه امروزه در این زمینه، نرمافزارهای کامپیوتری با قدرت پردازش بالا تهیه شدهاند که قادرند الگوهای با تعداد زیادی اهداف و محدودیت را در اندک زمانی حل کرده و انواع تحلیل حساسیت را روی آنها انجام دهند. لازم به ذکر است، تهیه الگوی بهینه کشت، موضوعی بسیار گسترده بوده و در تنظیم آن باید متخصصان گرایشهای مختلف کشاورزی، کارشناسان بخشهای سیاستگذاری و اجرا بهویژه کشاورزان بهعنوان مهمترین ذینفعان برنامه مشارکت داشته باشند. لازم به ذکر است، تعیین الگوی بهینه کشت یک موضوع پویا بوده و با توجه به تغییرات گسترده در متغیرهای اقلیمی و اقتصادی، باید هرچند وقت یک بار، به اصلاح آن مبادرت کرد.
با این حال، پس از تعیین نوع محصولات هر منطقه و مشخصشدن سطوح زیرکشت بهینه هر کدام از آنها، ضروری است به سمت اجرایی کردن برنامه حرکت کرد. در همین حال، اصلیترین ذینفعان برنامه، کشاورزان هستند، زیرا الگوی تهیه شده باید در عمل بهوسیله آنان مورد استقبال قرار گرفته و پیاده شود. هرچند از مهمترین اهداف تعیین الگوی بهینه کشت، حفظ منابع پایه و استفاده پایدار از آنها و همچنین تضمین امنیت غذایی جامعه است، اما تا زمانی که کشاورزان به این باور نرسند که الگوی موردنظر منافع آنها را در بلندمدت تضمین میکند، نسبت به اجرای آن اقدام نخواهند کرد. برای پذیرش الگو توسط کشاورزان، میتوان سیاستهای مختلف تشویقی اعمال کرد یا در صورت نیاز، جریمههایی را در نظر گرفت. در این بین، بخش ترویج و آموزش کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی میتواند در آگاهیبخشی به کشاورزان، نقش مؤثری ایفا کند. ابلاغ الگوی کشت به کشاورزان هر منطقه و تشریح مزایای این الگو در صورت اجرا و زیانهای ناشی از عدم اجرای آن، باید توسط متخصصان بخش اجرا برای کشاورزان تشریح شود. سیاستهای قیمتگذاری محصولات کشاورزی و اصلاح قیمت نهادههای تولید، از مؤثرترین سیاستهای تشویقی هستند. از سویی، مشروط کردن اعطای وامهای کمبهره کشاورزی، یارانه نهادههای کشاورزی، تخفیفات بیمه محصولات کشاورزی، اعطای مشوقهای صادراتی و... به اجرای الگوی کشت توسط کشاورزان، از دیگر سیاستهایی هستند که میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. برای موفقیت اجرای الگوی کشت بهینه، به عزم و اراده ملی نیاز است و هماهنگی و همکاری سازمانهای درگیر از جمله وزارت کشاورزی و وزارت نیرو را طلب میکند. همچنین نهادهای قانونگذار باید نسبت به اصلاح قوانین دست و پاگیر و تصویب قوانین لازم برای تعیین و اجرای مناسب الگو اقدامات لازم را انجام دهند.