از داگرئوتیپ تا کالوتیپ: شیوه های کهن عکاسانه

21 اسفند 1402 - خواندن 6 دقیقه - 203 بازدید

در دهه ی ۴۰ میلادی، داگرئوتیپ و کالوتیپ نسبت به دیگر روش های تولید عکس، از همه فراگیرتر بودند. با این حال میان این دو روش نیز تفاوت هایی وجود داشت که سبب شد در کشورهای مختلف یکی بیشتر و دیگری کمتر مورد استفاده قرار بگیرد.

برای مثال داگرئوتیپ، در آمریکا از طرف مردم پذیرفته شد، حال آن که کالوتیپ به دلیل آن که تالبوت مخترع آن، بر داشتن حق انحصاری اش تاکید می کرد، چندان متداول نبود.

هرچند هر کدام از این روش ها مزایا و معایب خود را داشتند که در نهایت سبب شد افراد با انگیزه های منفاوت به آنها علاقه مند شوند. در این یادداشت می خواهیم مزیت ها و معایب هر کدام را بررسی کنیم.




داگرئوتیپ

مهمترین ویژگی داگرئوتیپ که باعث شد مردم به سرعت جذب آن شوند، تواناییش در نشان دادن جزییات، سایه روشن ها و وضوح بالای تصویر بود. از این رو برای بسیاری از مردم که علاقه مند به ثبت پرتره ی خود بودند این ویژگی می توانست ترغیب کننده و فریبنده باشد. حتا اگر لازم بود برای ثبت پرتره ی خود هشت دقیقه، ثابت، یک جا بنشینند.

بسیاری از داگرئوتیپیست ها برای آن که سوژه تکان نخورد، سر و دستانش را با گیره هایی فلزی نگه می داشتند و او را نوردهی می کردند. اغلب این عکس ها در بالای ساختمان زیر نور مستقیم آفتاب انجام می شد تا نور کافی وجود داشته باشد.

حال دیگر ثبت یک پرتره تنها مختص ثروتمندان نبود. به لطف فرآیند داگر، هر کسی از هر قشری می توانست روبه روی دوربین بنشیند و پرتره ای داشته باشد. به خصوص به خاطر آن که در قرن نوزدهم مرگ و میر فراوان شده بود، بسیاری از مردم تقاضای پرتره های خانوادگی خود را داشتند.

اما فرآیند داگر، معایبی هم داشت. داگرئوتیپ ها صفحات نقره بودند و قابلیت تکثیر نداشتند. به همین دلیل اگر شما می خواستید دو پرتره از خودتان داشته باشید، باید از شما دو بار عکس گرفته می شد. علاوه بر این، داگرئوتیپ ها به خاطر سطح ظریف و شکننده شان قابل رتوش نبودند.

طولانی بودن زمان نوردهی در این فرآیند باعث شد که سیاحان و جهانگردان به این فکر بیافتند که از این ویژگی سود جسته و بناهای معماری را عکاسی کنند. چراکه برای ثبت بنای معماری دیگر لازم نبود نگران زمان نوردهی باشیم. از این ویژگی تا آن جا بهره برده شد که در این دوره برخی افراد پانوراماهای داگرئوتیپی هم ثبت کردند.

داگر چندان به پیشرفت فرآیند خود نیاندیشید و به بهبود آن امیدی نداشت، اما دیگران سه پیشرفت تکنیکی در این فرآیند ایجاد کردند که سبب شد پرتره های داگرئوتیپی متداول شود:

۱- اصلاح لنز که باعث شد تصویر ۲۲ بار بهتر از لنز داگر ثبت شود.

۲- از محلول متفاوتی برای حساس کردن صفحات نقره استفاده شد که در نتیجه زمان نوردهی را به کمتر از یک دقیقه تقلیل داد.

۳- شستشوی صفحات با آب طلا که افزایش کنتراست تصویر را به دنبال داشت.

کالوتیپ

تالبوت بر دریافت حق انحصاری فرآیندش بسیار تاکید می کرد و آن را مهم می دانست. در مقابل امتیازها و منافعی که داگرئوتیپ برای داگر در پی داشت، تالبوت تنها توانست از کمی اعتبار برخوردار شود. در نهایت در سال ۱۸۴۱ تالبوت حق امتیاز انحصاری فرآیندش را از ملکه انگلستان کسب کرد. او این کار را در فرانسه و آمریکا نیز انجام داد.

در مقایسه با داگرئوتیپ های داگر، کالوتیپ ها از جزییات کمتری برخوردار بودند. همین امر سبب شد آمریکایی ها چندان به کالوتیپ توجهی نشان ندهند. اما کالوتیپ یک ویژگی برجسته داشت و آن توانایی تکثیر عکس در تعداد بی شمار بود.

درواقع از آن جا که کالوتیپ روی کاغذ چاپ می شد، قادر به ثبت دقیق جزییات نبود، اما این عیب منجر شد که از لحاظ تکثیر، نیاز عکاسان و مردم را برطرف کند.

تالبوت تصمیم گرفت روی نقطه قوت فرآیندش تمرکز کند و از همین جا بود که اولین کتاب عکس جهان در طی سال های ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۶ چاپ شد. این کتاب که حاصل ۲۴ عکس به همراه یک یا دو صفحه توضیحات بود، قلم طبیعت (The Pencil of Nature) نام گرفت و شامل عکس های معماری، طبیعت بی جان و اثر هنری می شد.

تالبوت در مورد آثارش چنین نوشته است:

یک پرتو آفتاب روزمره، یا سایه ای که بر راه وی افتاده است، چوب بلوطی خشکیده در گذر زمان، یا یک سنگ پوشیده از خزه ممکن است سیلی از اندیشه ها، احساسات و تخیلات تصویری را در پی داشته باشد.

فرآیند تالبوت در فرانسه رواج یافت و دو پیشرفت مهم در آن صورت گرفت:

۱- با استفاده از موم، فرآیند چاپ تسریع شد.

۲- چاپ ها به صورت انبوه برای انتشار در کتاب و آلبوم تولید شد به طوری که حال با استفاده از این پیشرفت ها می توانستیم چهار هزار چاپ را در یک روز انجام دهیم.

همچنین علی رغم رشد فزاینده داگرئوتیپ، برخی افراد خوش ذوق به کالوتیپ توجه نشان دادند. از جمله این افراد می توان دیوید اکتاویوس هیل (David Octavius Hill) و  رابرت ادامسون (Robert Adamson) را نام برد.

انجمن ادینبرگ به هیل که نقاشی سرشناس بود پیشنهاد کرد از ۴۵۷ مرد و زن حاضر در این انجمن پرتره گروهی بکشد. هیل با ادامسون، که یک شیمی دان بود، مشورت کرد و در نهایت به این نتیجه رسیدند که از فرآیند کالوتیپ تالبوت برای این کار بهره ببرند. به خاطر مهارت و زبردستی هیل، بسیاری از پرتره های آنان، نقاشی های هلندی مربوط به قرن ۱۷ را یادآوری می کند.

در دهه ۴۰ داگرئوتیپ و کالوتیپ به نوعی رقیب یکدیگر به شمار می رفتند. در آن زمان فرآیند داگر برای عموم شناخته شده و بسیار پرکاربرد بود. اما آن زمان کسی فکرش را هم نمی کرد، آینده ی عکاسی در دستان فرآیندی باشد که شبیه به کالوتیپ (فرآیند پوزیتو- نگاتیو) کار می کرد.

مدیریت رفتار سازمانیرضایت شغلیعکاسیداگرئوتیپکالوتیپ